- 2 -
الإمام ناصر محمد اليماني
07 - رمضان09 - 1428 هـ
19- 09 - 2007 مـ

۲۸-شهریور-۱۳۸۶ه.ش.
02:28 صباحاً
ــــــــــــــــ


ای علمای امت شما را چه شده و چرا سکوت کرده‌اید؟
گفتار دیگری خطاب به علمای امت که از امر من خبر دارند اما سکوت کرده‌اند، نه تکذیب می‌کنند و نه تأیید

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمُرسلين وأتباعهم بالحق إلى يوم الدين، ثُمّ أما بعد..
ای علمای امت! علی‌رغم اینکه ما جسورانه و به حقّ یکی از حدود کیفری [نسبت داده شده به] دین حنیف اسلام [سنگسار زناکار متأهل] را نفی کرده بودیم؛ اما هنوز در برابر آن سکوت اختیار نموده‌اید به خصوص کسانی که از خطابه‌های من باخبرند. اما من علت این سکوت را می‌دانم. این حدیث و کلام خداوند من و شماست که از قرآن عظیم برایتان آورده‌ام. اگر برهانی از جانب او نداشتم تا به حال پوست مرا با زبان‌های بران‌ و تیزتان کنده بودید. از آنجا که حق با من است لذا ناصر محمد یمانی همگی شما را وادار به تسلیم و سکوت کرده‌است و همین علت سکوت عجیب شما در برابر کسانی است که در تکاپوی یافتن حقیقت هستند. ای علمای امت! چرا در برابر حق سکوت اختیار کرده‌اید؛ شما به خوبی می‌دانید سکوت‌کننده در برابر حق، شیطانی لال است. شما دریافته‌اید من از جماعت قرآنییون نیستم که فکر می‌کنند به قرآن درآویخته اند، اما با وجود این دو نماز از نمازهای فریضه را نمی‌خوانند و نمازهای واجب روزانه را به سه نماز تبدیل کرده‌اند! به همین ترتیب می‌دانید من از شیعیان نیستم. آنها به احادیث منقوله از اهل بیت تمسک جسته و به دنبال یافتن کتاب فاطمة الزهراء هستند و من کتابی جز کتاب پدرشان که صلوات و سلام براو باد یعنی «قرآن عظیم» برای ایشان نمی‌شناسم. همان کتابی که آنها [شیعیان] پشت سرشان انداخته‌اند. من از جماعت اهل سنت نیز نیستم، آنهایی که سنت نبوی را برگزیده و قرآن را پشت سرشان انداخته‌اند و می گویند تأویل قرآن را تنها خدا و رسولش و صحابه همزمان پیامبر می‌دانسته‌اند و اصلا حاضر نیستند احادیث وارده را با قرآن مقایسه کنند تا ببینند آیا با کتاب [قرآن] مغایرتی دارند یا خیر!؟ همه شما از راه راست –صراط مستقیم- خارج شده‌اید، مگر کسی که خداوند به او رحم کند. خداوند به همین علت مرا به‌سوی شما فرستاده است تا شما و تمام مردم را از تاریکی خارج کرده و به‌سوی نور برده و از عبادت رسولان و انبیا و اولیای الهی به سوی پرستش خداوند یکتا راهنماییتان کنم تا به کتاب خداوند و سنت رسولش صلى الله عليه وآله وسلم، دست یازید و بین خداوند و رسولش جدایی قائل نشوید. شهادت می‌دهم که هم قرآن از جانب خداست و هم سنت؛ و سنت برای تشریح و توضیح روشن‌تر آیات قرآن بیان شده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ }صدق الله العظيم [النحل:۴۴]
از خلال این سخن حق، علمای امت در می‌یابند که سنت محمد رسول الله برای توضیح بیشتر آیات قرآنی آمده است؛ اما با این وجود و با کمال تأسف، برخی‌شان معتقدند آیه‌ای در قرآن درباره رجم وجود داشته و مردم آن را از یاد برده‌اند و به آیه زیر از فرموده‌های خداوند تعالی استناد می‌کنند که:
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴿۱۰۶﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
این افترا برای این است که تصور می‌کنند {نُنسِهَا} به معنی فراموش کردن انسان‌ها است؛ ولی اشتباه می‌کنند!. پس بیائید معنی بر حق و درست آن را برایتان بازگو کنم تا شاید ارشاد شوید. این از متشابهات است. معنی «النسیء» در این جا نسیان و فراموشی نیست؛ بلکه به معنی به تأخیر افتادن است. اگر در جایی درمورد معنی یک کلمه حیران شدید؛ دنبال معنای آن در سایر آیه‌ها بگردید، حتی اگر آن آیه در ارتباط با موضوع مشابهی نباشد. این قیاس نیست چون هدف دریافتن معنای لغتی است که نمی‌دانید. این حکم نیست، بلکه جستجوی معنی لغت درجای دیگری است که واضح‌تر بیان شده است. از کجا می‌فهمیم «النسیء» به معنی تأخیر است نه فراموشی؟ در کلام خداوند تعالی می‌توان آن را یافت که می‌فرماید:
{إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ}صدق الله العظيم [التوبة:۳۷]
علمای امت می‌دانند در اینجا «النسیء» ایعنی «به تأخیر انداخت» تا به کمک آن زمان [ماه] حرام را تغییر داده و حرام خدا را حلال گردانند. حال به آیه اول باز می‌گردیم:
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴿۱۰۶﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
تأویل حق این آیه برای کسانی که در جستجوی یافتن حق هستند اینجاست. من جز حق به خداوند نسبت نمی‌دهم. {مَا نَنسَخْ مِنْ آيَة} خداوند تعالی می‌فرماید:
{بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ ﴿۲۱﴾ فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ ﴿۲۲﴾ }صدق الله العظيم [البروج]
بنابر این منظور از: {مَا نَنسَخْ مِنْ آيَة} این است که نسخه‌ای درست مثل نسخه‌ای که در لوح محفوظ هست به زمین و به سوی مُحمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم – فرستاده می‌شود.
{أَوْ نُنسِهَا} یا اینکه حکم اصلی، ثابت و دائمی آن را به تأخیر می‌اندازیم ؛ و به علت حکمتی که خدا می‌داند فعلاً حکم موقت را می‌فرستیم تا زمان نازل شدن حکم ثابت فرا برسد.
{نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا}: این درباره زمانی است که آیه‌ای که به صورت حکم اصلی و ثابت در دین حنیف و ام الکتاب موجود بوده، نازل می‌شود. برای تألیف قلوب، آیه‌ای که حکم سبک‌تری داشته نازل شده بوده است که اکنون به حکم اصلی موجود در ام الکتاب که سخت‌‌گیرانه‌تر است تبدیل می‌شود و در واقع این حکم برای آنان بهتر از حکم موقت اولی است. برای مثال خداوند تعالی می‌ فرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ}صدق الله العظيم [النساء:۴۳]
و سپس حکم اساسی؛ ثابت و غیر قابل تغییر در کلام خداوند تعالی بیان می گردد:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ } صدق الله العظيم [المائدة:۹۰]

حکم «اجتناب» در اینجا نشان‌دهنده شدیدترین نوع تحریم است تا حدی که بعد حرام شدن آن؛ باید حتی از محل فروش آنها نیز دوری شود تا برای نوشیدن خمر وسوسه نشوید و اینجاست که حکم آیه به حکم دیگری تغییر می یابد. این حکم ثابتی است که خداوند بناربر حکمت خود، صدور آن را به تأخیر انداخته است. با اینکه حکم قبلی تغییر کرده اما هنوز لفظ آن در قرآن باقیست اما بعد تبدیل ؛حکم جدید لازم الإجراست و نمی‌توان به حکم قبلی بازگشت.
سپس خداوند نکته دیگری را بیان می فرماید: {أَوْ مِثْلِهَا} در اینجا با حفظ حکم قبل؛ حکم جدیدی فرستاده می‌شود اما پاداش آنها با هم متفاوت است. برای مثال خداوند تعالی می‌فرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً}صدق الله العظيم [المجادلة:۱۲]
قرار بر این شد که هر کس برای صحبت در امور دینی به نزد رسول الله می‌آید، قبل آن صدقه‌ای به بیت المال مسلمانان بدهد. در این امر هم حکمتی بود چون برخی ازافراد وقت رسول الله را بیهوده به هدر می‌دادند و ایشان نیز از باب ادب صحبت‌هایشان را قطع نمی‌فرمودند و خیری هم در بسیاری این صحبت‌هایشان نبود، تا زمانی که قضیه صدقه پیش آمد. لذا دنیا طلبان و منافقین برای اینکه صدقه‌ای ندهند، دیگر صحبت نمی‌کردند. گرچه این حکم بر ایمان و اعتقاد اهالی آخرت افزود؛ اما برایشان دشوار بود که وقتی چیزی برای صدقه داشتن نداشتند، سکوت کرده و سخن خیر را هم نگویند. لذا برای این آیه حکم دیگری هم آمد، در‌حالی‌که حکم اول نیز بر سرجایش بود و هرکس می‌خواست از حکم اول و هر کس می‌خواست از حکم دوم تبعیت می‌کرد. در اینجا می‌بینیم که این آیه حاوی دو حکم است؛ بدون اینکه حکم اول تغیر کند، بلکه این حکم [از نظر وجوب انجام] مثل حکم اول است .خداوند تعالی می‌فرماید:
{أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۳﴾ }صدق الله العظيم [المجادلة]
ومی‌بینید که در اینجا حکم اول تغییر نکرده است، بلکه حکمی مشابه آن آمده است ومی‌توان هریک را انجام داد اما پاداش حکم اول بیشتر است. اگر کسی حکم دادن صدقه را انجام ندهد، خدا بر او می‌بخشد. می بینیم که حکم دوم ناقض حکم اول نیست وو ایه حاوی دو حکم است و می‌توان هرکدام را انجام داد، اما آنها که قبل سخن گفتن صدقه بدهند، اجر دارند . این معنی فرموده خداوند تعالی است: {او مثلها} ؛ یعنی دو حکم آمده است، بدون اینکه حکم اول تغییر کرده باشد.
ای لغت‌شناسان کارتان عجیب است، شما می دانید «نسخ» یعنی از چیزی درست مثل اصل آن نسخه‌برداری کردن. این چیزی است که ما در لغت عربی از آن خبر داریم. ولی شما «نسخ» را «تبدیل» معنی کرده‌اید؛ درحالی‌که در کلام خداوند «تبدیل» کاملاً روشن است و برای آن از کلمه «نسخ» استفاده نشده است؛ بلکه خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۰۱﴾} صدق الله العظيم [النحل]
این تبدیل یک حکم به حکم دیگر است و در‌حالی‌که حکم اول در قرآن باقی است، اما کسی حق ندارد آن را انجام دهد؛ بلکه باید به حکم جدید عمل نماید و این معنای {نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا} است و حکم به صورت دائمی از [دستوری] سبک‌تر به سخت‌تر تبدیل می‌شود. این تغییر نیز برای این است که تازه مسلمانان [المولفة قلوبهم] پذیرش بهتری داشته باشند. اگر چه حکم دوم سخت‌تر از اولی است اما خیر آن برای مردم بیشتر از حکم اول است. ولی برخی احکام هست که به حکم قبلی اضافه می‌شوند؛ در این موارد، تبدیلی در حکم صورت نگرفته است، بلکه در یک آیه دو حکم آمده است و می‌توان به هرکدام عمل کرد اما پاداش آنها متفاوت است؛ در اینجا حکم سنگین اول، سبک‌تر شده است. در این جا برای یک امر در یک آیه دو حکم آمده است یکی سنگین‌تر، که حکم اول است و دیگری سبک‌تر که حکم دوم است. حکم اول برای کسی که بخواهد به آن عمل کند، پابرجاست. مثل فرموده خداوند تعالی :
{إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا}صدق الله العظيم [الأنفال:۶۵]
اما چنین حکمی برای کسانی که یقین قلبی‌شان به این امر که «بیست نفر می‌توانند دویست نفر را شکست بدهند» ضعیف است، سنگین است و برای محقق شدن آن باید یقین قطعی داشت که «بیست نفر جنگجو حتما می‌توانند بر صد نفر غلبه کنند». لذا برای آیه جنگ حکم دیگری به حکم اول اضافه می‌شود که در آن خداوند [به بندگانش] تخفیف داده است؛ بدون اینکه حکم اول حذف افرادی که یقینشان قطعی است، می‌توانند از حکم اول که تغییری نکرده است، پیروی کنند. هر یک از این دو حکم، صبر و پاداش خودش را دارد. حکم سنگین‌تر ، پاداشش نزد خدا بیشتر است. حکم سبک‌تر پاداش وحسنات کمتری نسبت به حکم اول دارد و اما حکم دوم آیه، برای تبدیل و تغییر حکم اول نیامده بلکه مثل آن است . لذا خداوند تعالی می‌فرماید:
{الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا ۚ فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿۶۶﴾ }صدق الله العظيم [الأنفال]
اما خداوند جنگیدن بیست نفر بر علیه دویست نفر را حرام نکرده است، بلکه به علت ضعیف بودن یقین [برخی جنگجویان] حکم آسان‌تری آمده و حکم قبلی برای هر کس که طالب آن باشد پابرجاست. این معنی {او مثلها} است. حکمی مثل حکم اول آمده است؛ چیزی لغو نشده و امکان انتخاب هر کدام هست.
اما آیا پاداش بیست نفری که صابرانه در مقابل دویست نفر پیروز شده‌اند، مانند پیروزی صد نفر در مقابل دویست نفر است ؟ هرگز...مساوی بودن به معنی امکان اتخاذ هر یک از احکام است اما وزن این دو عمل و میزان آن [نزد خداوند] متفاوت است،اگر که بدانید....
اما فریبی که یهودیان در حق این آیه بکار برده‌اند چه بود:
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴿۱۰۶﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
آنها می‌گویند سنت؛ قرآن را نسخ [به معنی فسخ کردن و جایگزین شدن]می‌کند!! و این که آیه رجم در قرآن بوده است سپس در سنت نسخ شده است. از آنجا که می‌دانند به علت غیر قابل تحریف بودن قرآن [و در نتیجه حجت بودن آن برای مؤمنان] نمی‌توانند شما را فریب دهند؛ لذا می خواهند قرآن را [به زعم خود] با سنت نسخ کنند. خداوند هلاکشان کند چگونه حق را بر می‌گردانند.. [اشاره به آیه ۳۰ سوره توبه:قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ]. چگونه سخن رسول الله کلام خداوند را فسخ می‌کند؟ شما را چه شده است؟! می‌گویند معنی {نُنسِهَا} فراموش شدن از حافظه انسان‌هاست!!...سپس احادیثی را می‌آورند که ظاهری شبیه به برخی از آیات قرآن دارند؛ آیاتی که لازم است نیازمند تأویل هستند تا روشن شود منظور از «النسیء» به تأخیر افتادن است نه فراموش شدن. اما با کمال تأسف کسانی که قلبشان منحرف است؛ از احادیثی که ظاهری شبیه به این آیات دارند پیروی می‌کنند تا احادیث فتنه انگیز یهود را ثابت کنند. آنها نمی‌دانند این احادیث توسط یهود جعل شده، بلکه تصور می‌کنند از جانب رسول الله صلى الله عليه وسلم آمده است. همچنین آیاتی که با حدیث تشابه ظاهری دارند و نیاز به تأویل و تفسیر دارند را گرفته و سعی دارند با کمک حدیث، آنها را تفسیر کنند. اینها کسانی هستند که قلب‌هاشان از آیات محکم و واضح قرآن منحرف شده است. قرآن را رها کرده و با احادیث جعلی به آیات متشابهه قرآن تکیه می‌کنند؛ درحالی‌که آگاه نیستند این احادیث توسط برخی یهودیان وارد سنّت پیامبر شده‌اند. لذا قرآن آنها را گناهکار نمی‌داند، چون قصدشان به دست آوردن دلیلی برای این حدیث است و به همین ترتیب علی‌رغم اینکه این آیات نیاز به تأویل دارند به دنبال تفسیر آنها هستند [توضیح : آیات متشابه نیاز به تاویل دارند و فقط راسخان در علم می‌توانند آنها را تاویل و تفسیر کنند اما آنان که قلبشان منحرف است در صدد تفسیر این آیات هستند که کارشان نیست]. اما قلب آنها منحرف شده است، لذا بدون توجه به این که با قرآن هم‌خوانی دارد یا نه، اصرار دارند که این حدیث از جانب رسول الله - صلى الله عليه وسلم –و می‌گویند به این ترتیب سنت، قرآن را نسخ [فسخ] کرده است. این انحراف واضحی است. چگونه سخن عبد می‌تواند سخن خالق را فسخ نماید؟!!! تمام احادیث از جانب خداوند است و احادیث سنت نبوی برای بیان روشن‌تر و بیشتر قرآن آورده شده‌اند. لذا من معنی نسخ را محو یا تبدیل نمی‌دانم. بلکه منظور آوردن نسخه‌ای ازلوح محفوظ است .لذا همانند همان آیه‌ای [نسخه ای از همان آیه] که در لوح محفوظ وجود دارد نازل شده است. خداوند تعالی می‌فرماید:
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ} صدق الله العظيم [البقرة].
به هیچ وجه منظور از «نسخ» تبدیل نیست. کلمه تبدیل در قرآن عظیم به وضوح ذکر شده است. خداوند تعالی می فرماید:
{ وَ إِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۰۱﴾ }صدق الله العظيم [النحل]
چگونه «نسخ» را «تبدیل» معنی می‌کنید؟ درحالی‌که می‌دانید معنی اصلی «نسخ» یعنی «رونوشتی مطابق اصل» و حتی قرآن نیز می‌گوید نسخ به معنی رونوشت مطابق اصل است. برای مثال خداوند تعالی می‌فرماید:
{إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}صدق الله العظيم [الجاثية:۲۹]
به این معنی که اعمال آنها دقیقاً طبق آنچه که انجام داده‌اند بدون کم‌وزیاد در کتاب [اعمالشان] رونوشت [نسخ] شده است و‌ان آعمال را در کتابشان می‌یابند:
{اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا ﴿۱۴﴾ } صدق الله العظيم [الإسراء]
سپس هر یک کتابی خواهند داشت که دقیقاً مشابه اعمالی است که انجام داده‌اند. هیچ عمل بزرگ و کوچکی نیست که در آن ثبت نشده باشد .هر چه کرده‌اند را در آن پیدا می‌کنند و خداوند به احدی ظلم نمی‌کند!!برایتان از قرآن توضیح دادیم که نسخ رونوشتی از اصل مطلب است که هیچ تفاوتی با آن ندارد. شما از معنی لغوی آن آگاه هستید. چگونه یهودیان توانسته‌اند شما در مورد لغتی که از معنی‌اش به یقین اطلاع دارید به گمراهی بکشانند؟ اگرکسی به این خطابه ما اعتراض دارد ؛خوش آمده است ؛ تشریف بیاورد برای بحث و گفتگو...
برادر مسلمانان، حقیر و کوچک در پیشگاه خداوند و فروتن در برابر مؤمنان به خاطر تواضع برای خدا، امام ناصر محمد يماني مهدي منتظر وناصر لمحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، خداوند نام مرا نشانه ای برای عاقلان قرار داده است.اسم هدف را همراهی و تعقیب میکند نام مهدی منتظر از صفتش خبر می‌دهد، اگر که بیندیشید...

اقتباس المشاركة 4414 من موضوع بيانات الإمام ينفي فيها حداً موضوعاً يهودياً يُخالف القُرآن العظيم..


- 2 -

الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني
07 - رمضان - 1428 هـ
19 - 09 - 2007 مـ

02:28 صباحاً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )

[ لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=127

ــــــــــــــــــ


يا عُلماء المُسلمين ما خطبكم صامتون وماذا دهاكم؟!
تعقيبٌ آخر على علماء الأمّة الصامتين من الذين اطَّلعوا على أمري فلا كذَّبوا ولا صدَّقوا..


بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمُرسلين وأتباعهم بالحقّ إلى يوم الدين، ثُمّ أما بعد..

يا معشر علماء الأمّة لقد نفينا حداً موضوعاً في حدود الدين الإسلاميّ الحنيف، ورغم هذا التجرؤ بالحقّ لا تزالون مُتمسكين بالصمت وبالذات الذين اطّلعوا على خطاباتي من عُلماء المُسلمين، ولكني أعلم سبب صمتكم إنّه حديث ربّي وربّكم الذي جاء في القُرآن العظيم ولو لم آتِكم بالسُلطان من حديث الله لسلقتموني بألسنةٍ حدادٍ وألجمتموني بالحقّ إلجاماً، ولأنّ الحق معي لذلك ألجمكم ناصر مُحمد اليماني بالحقّ إلجاماً وأخرس ألسنتكم بالحقّ، وذلك هو سبب صمتكم العجيب أمام الباحثين عن الحقيقة، ولماذا يا معشر علماء الأمّة تصمتون عن الحقّ وأنتم تعلمون بأن الساكت عن الحق شيطانٌ أخرس؟ وقد علمتم بأنّي لستُ من طائفة القُرآنيّين من الذين يستمسكون بالقُرآن وحسبهم ذلك، وأضاعوا فرضين من الصلوات فجعلوها ثلاثاً! وكذلك لستُ من الشيعة من الذين يستمسكون بروايات العترة والبحث عن كتاب فاطمة الزهراء ولا أعلم لها بكتاب؛ بل كتابها هو كتاب أبيها عليه الصلاة والسلام (القُرآن العظيم) ويذروه وراء ظهورهم! وكذلك لستُ من السُنّة الذين يستمسكون بالسُنة ويذرون القُرآن وراء ظهورهم بزعمهم إنه لا يعلم بتأويله إلّا الله ورسوله وصحابته الذين في عهده فلا يقومون بالمقارنة بين الأحاديث الواردة هل لا تُخالف القُرآن في شيء؟ وجميعكم قد خرجتم عن الصراط المُستقيم إلّا من رحم ربي ولذلك جئتكم على قدرٍ لأخرجكم والناس أجمعين من الظُلمات إلى النور، ومن عبادة الرُسل والأنبياء والأولياء إلى عبادة الله وحده، مُستمسكاً بكتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وآله وسلم، ولا أُفرق بين الله ورسوله وأشهد بأنّ القُرآن من عند الله وكذلك السُنة من عند الله جاءت بياناً لبعض آيات القُرآن لتزيد آيات من القُرآن توضيحاً وبياناً للأُمة. تصديقاً لقوله تعالى:
{وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ} صدق الله العظيم [النحل:44].

ومن خلال هذا القول الحقّ يعلم علماء الأمّة بأن سُنَّة مُحمد رسول الله جاءت لتزيد القُرآن توضيحاً، ولكن للأسف بأنكم تستمسكون بأحاديث تُخالف هذا القُرآن اختلافاً كثيراً، وللأسف بأنّ بعض العُلماء يقول كانت آية في القُرآن تخصّ الرجم فنسيها الناس. تصديقاً لقوله تعالى:
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿106﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

وهذا الافتراء بسبب ظنهم بأن معنى قوله:
{نُنسِهَا} أي ينساها الناس، وإنهم لخاطئون! فتعالوا لأعلمكم بتأويلها الحقّ لعلكم ترشدون. وفيها من المتشابهات وليس معنى النسيء هُنا أنه النسيان؛ بل هو التأخير، وإذا حيّرتكم كلمة في آية من الآيات فعليكم أن تبحثوا عن معنى هذه الكلمة في آية أُخرى ولو لم تكن في نفس الموضوع فهذا ليس قياس، وذلك لأن هدف الباحث هو أن يستنبط المعنى لكلمة يجهل معناها، وهذا ليس حكماً بل بحثاً عن المعنى لكلمة ما لعلها جاءت في موضوعٍ آخر أكثر وضوحاً.

وكيف تعلمون بأن النسيء هو التأخير وليس النسيان؟ فسوف تجدون ذلك في قوله تعالى:
{إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ} صدق الله العظيم [التوبة:37].

وعلماء الأمّة يعلمون بأنّ النسيء هُنا معناه: التأخير ليواطئوا عدة ما حرّم الله ليحلّوا ما حرّم الله، ومن ثُمّ نعود للآية الأولى:
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿106﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

وإليكم التأويل الحقّ لمن يُريد الحقّ؛ حقيقٌ لا أقول على الله إلّا الحقّ:
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ}، قال الله تعالى: {بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ ﴿21﴾ فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ ﴿22﴾} صدق الله العظيم [البروج].

إذاً
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ} أي: نُنزلها نسخة من اللوح المحفوظ إلى الأرض إلى مُحمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- بنفس النسخة التي هي موجودة في اللوح المحفوظ.

{أَوْ نُنسِهَا} أي: يؤخر حُكمها الأصلي والثابت والدائم فتنزل الآية بحكم مؤقت لحكمةٍ من الله حتى يأتي الوقت المُناسب لنزول حُكمها الثابت.

{نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا}: وذلك حين نزول الآية بحُكمها الأصل والثابت من أمّ الكتاب وأصل هذا الدين الحنيف غير أنها تأتي محوّلةً الآية من أخَف إلى أثقل في نظر المؤلفةِ قلوبهم، ولكنها في الواقع خيراً لهم من الحُكم السابق والمؤقت، كمثل قوله تعالى: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ} صدق الله العظيم [النساء:43]. ومن ثُمّ نزل الحُكم الأُم والثابت الذي لا يُبدل أبداً في قوله تعالى: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ} صدق الله العظيم [المائدة:90].

والاجتناب هُنا من أشدّ أنواع التحريم لدرجة أنكم تجتنبوا الحانات حتى لا توسوس لكم أنفسكم بشرب الخمر من بعد تحريمه. وهُنا تمّ تبديل حُكم الآية بحُكم آخر وهو الحكم الثابت الذي أخّره الله من قبل حِكمةً منه تعالى، مع بقاء الحُكم السابق المُبدّل فبقي لفظه، ولا يؤخَذ بحُكمه أبداً من بعد التبديل.

ومن ثُمّ نأتي لقوله تعالى:
{أَوْ مِثْلِهَا}: وهُنا يتنزّل للآية حُكمٌ آخر مع بقاء حُكمها السابق ولكنهما يختلفان في الأجر، كمثال قوله تعالى: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً} صدق الله العظيم [المجادلة:12]؛ وكان من يأتي إلى رسول الله ليناجيه في أمر الدين يقدّم صدقةً إلى بيت مال المُسلمين، وفي ذلك حكمة من الله للذين يضيّعون وقت رسول الله بالهدرة الفاضية، وكان مُحمدٌ رسول الله من تأدّبِه أن لا يقاطع حديث المُتكلم حتى ينتهي من حديثه، ولكن لا خير في كثير من نجواهم إلّا من أمَر بِصدقةٍ، ولكن أهل الدُنيا والمُنافقين سوف يصمتون فلا يتكلمون حتى لا يقدّموا بين يدي نجواهم صدقة، وأما أهل الآخرة فلا يزيدهم ذلك إلّا إيماناً وتثبيتاً، ولكنه يعزّ عليهم إذا لم يجدوا ما يقدّموا فيصمتوا ولو تكلموا لقالوا خيراً. ومن ثُمّ جاء حُكمٌ آخر لهذه الآية مع بقاء حُكمها السابق ومن شاء أخذ بالأول ومن شاء أخذ بالآخر، ونجد بأن الآية صار لها حُكمان مع عدم التبديل لحُكمها السابق؛ بل حُكمٍ مثله، وقال الله تعالى: {أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ ۚ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿13﴾} صدق الله العظيم [المجادلة].

وهُنا تلاحظون بأنّ الحكم الأول لم يتمّ تبديله بل جاء حُكمٌ مثله، ويجوز الأخذ بأحدهما ولأحدهما أجرٌ كبيرٌ وهو الأول، فإذا لم يفعلوا ما أمرهم الله به من تقديم الصدقة تاب عليهم، فلا نجد الحُكم الأخير قد نفى الحُكم الأول؛ بل أصبح للآية حُكمان ويؤخذ بأيٍّ منهما مع اختلاف الأجر للذين سوف يدفعون صدقةً عند النجوى.
وذلك هو معنى قوله تعالى:
{أوْ مِثْلِهَا} أي: جعل لها حُكمين ولم يغير حُكمها السابق.

وعجيبٌ أمركم يا أهل اللغة فأنتم تعلمون بأن
النسخ صورة شيء طبق الأصل عن شيء آخر، وهذا ما أعلمه في اللغة العربية. ولكنكم جعلتم النسخ هو التبديل! ولكن التبديل واضح في القُرآن ولم يقل أنه النسخ بل قال الله تعالى: {وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿101﴾} صدق الله العظيم [النحل].

وهُنا التبديل لحُكم الآية بحُكم آخر مع بقاء حُكمها السابق في الكتاب، ولا يجوز الأخذ به على الإطلاق بل الأخذ بحُكمها الجديد، وذلك معنى قوله تعالى:
{نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا} وحُكم التبديل دائماً يأتي من أخف إلى أثقل في نظر المؤلفةِ قلوبهم، ولكن هذا الحُكم خيرٌ للأمّة من الحكم السابق برغم أنه يأتي من أخف إلى أثقل.

وأما الأحكام التي تأتي للإضافة للحكم السابق وليس للتبديل بل يصبح للآية حُكمان ويؤخذ بأيٍّ منهما مع اختلافهما في الأجر فدائماً تأتي من أثقل إلى أخف، فيكون حُكمان للآية أحدهما ثقيل وهو الأول والآخر تخفيف مع بقاء حُكمها الثقيل الأول لمن أراد الأخذ به.
كمثال قوله تعالى: {إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا} صدق الله العظيم [الأنفال:65].

ولكن هذا الحُكم ثقيل على الذين في قلوبهم ضعف باليقين بأن العشرين سوف يغلبون مائتين وهذا يتطلب يقيناً من هؤلاء العشرين المُقاتلين وحتماً سوف يغلبون مائتين، ومن ثُمّ جاء لآية القتال حُكمٌ إضافيٌّ إلى الحُكم الأول تخفيفاً من الله مع عدم حذف الحكم الأول والذي يستطيع أن يأخذ به أصحاب اليقين ولم يتم تبديله، ويؤخذ بأيٍّ منهما مع اختلاف الأجر والصبر، والثقيل وزنه ثقيل في الميزان، والحُكم الأخف فإن وزنه أخف من الأول في ميزان الحسنات، فأما الحُكم الثاني للآية والذي لم يأتِ تبديلاً للأول بل حُكماً مثله وذلك في قوله تعالى:
{الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿66﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].

ولكنه لم يحرّم على العشرين أن يقاتلوا مائتين وإنما جاء التخفيف بسبب ضعف اليقين مع بقاء الحُكم السابق لمن أراد الأخذ به، وذلك هو معنى قوله تعالى:
{أَوْ مِثْلِهَا} أي: يجعل للآية حُكمان، فيأتي الحُكم مثل الحُكم الأول في الأخذ به ولم يُلغِه شيئاً فيؤخَذ بأيٍّ من الحُكمين. ولكن هل أجر العشرين الصابرين الذين يغلبون مائتين كأجر مائة تغلب مائتين؟ كلا.. بل يستويان في الحُكم بالأخذ بأيٍّ منهما ولكنهما يختلفان في الثقل في الميزان لو كنتم تعلمون.

وكذلك مكر اليهود من خلال هذه الآية:
{مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿106﴾} صدق الله العظيم [البقرة]. وقالوا: "إن السُنَّة تنسخ القُرآن! وإنه كانت توجد آية الرجم في القُرآن ثُمّ نسختها السُنَّة"، وذلك لأنهم علموا إنهم لا يستطيعون أن يدخلوا عليكم من القُرآن لتحريفه نظراً لحفظه من التحريف ليكون حُجّةٌ على المؤمنين، ومن ثُمّ أرادوا أن ينسخوا القُرآن بالسنة، قاتلهم الله أنّى يؤفكون، فكيف ينسخ حديث رسول الله حديث ربه؟ ما لكم كيف تحكمون؟! وقالوا بأن معنى قوله: {نُنسِهَا} أي ننُسيها من ذاكرة الناس! فيضعون أحاديث تتشابه مع ظاهر بعض آيات القُرآن والتي لا تزال بحاجة للتأويل لمن يبيّنها بأن النسيء هُنا يُقصد به التأخير وليس النسيان، وللأسف إن الذين في قلوبهم زيغ يتبعون الأحاديث المُتشابهة مع مثل هذه الآيات في ظاهرها لكي يثبتوا حديث الفتنة من اليهود وهم لا يعلمون إنّه من اليهود بل يظنونه عن رسول الله صلى الله عليه وسلم، وكذلك هذه الآيات التي تشابهت مع هذا الحديث في ظاهرها والتي لا تزال بحاجة للتأويل فهم يبتغون تأويلها بهذا الحديث، وهؤلاء في قلوبهم زيغٌ عن القُرآن الواضح والمُحكم، فتركوه وعمدوا للمُتشابه من القُرآن مع أحاديث الفتنة وهم لا يعلمون إنها فتنة موضوعة من قبل اليهود، لذلك برَّأهم القُرآن بأنهم لا يُريدون الافتراء على الله ورسوله بل ابتغاء البُرهان لهذا الحديث، وكذلك ابتغاء تأويل هذه الآيات والتي لا تزال بحاجة إلى تفسير ولكن في قلوبهم زيغ وذلك لأنهم مّصرّون بأن هذا الحديث عن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - بغض النظر هل يوافق القُرآن أم لا. بل وقالوا إذاً السنة تنسخ القُرآن! وذلك هو الزيغُ بعينه، فكيف ينسخ حديث العبد حديث الرب؟ بل كل الحديث من عند الله وتأتي الأحاديث في السنة لبيان حديثه في القُرآن فتزيده بياناً وتوضيحاً، ثُمّ إني لا أجد في اللغة بأن النسخ معناه المحو والتبديل؛ بل النسخ من اللوح المحفوظ، فتنزل نسخة لنفس الآية التي نزلت هي نفسها في اللوح المحفوظ والآية المُنزَّلة نسخةٌ منها لذلك قال الله تعالى: {مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا} صدق الله العظيم، ولم أجد بأن النسخ يقصد به التبديل أبداً على الإطلاق، وكلمة التبديل واضحة في القُرآن العظيم في قوله تعالى: {وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿101﴾} صدق الله العظيم [النحل].

فكيف تجعلون النسخ هو التبديل برغم أنكم تعلمون المعنى الحق للنسخ في اللغة أنه صورة طبق الأصل؟ وحتى القُرآن يقول بأنّ النسخ صورة طبق الأصل كمثال قوله تعالى:
{إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [الجاثية:29]؛ أي يقصد أعمالهم نسخة طبق الأصل لما يعملون دون زيادةٍ أو نُقصان بالحقّ كما يفعلون يجدون ذلك في كُتبهم: {اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا ﴿14﴾} صدق الله العظيم [الإسراء].

ثُمّ وجد كل منهم كتابه نسخة طبق الأصل لعمله، فلم يُغادر صغيرةً ولا كبيرةً إلّا أحصاها ووجدوا ما عملوا حاضراً ولا يظلم ربك أحداً. فكيف تجعلون النسخ هو المحو؟ ما لكم كيف تحكمون؟! فقد بيّنا لكم من القُرآن بأنّ النسخ صورة لشيء طبق الأصل تماماً، وكذلك أنتم تعلمون ذلك في اللغة، فكيف يُضِلّكم اليهود حتى عن فهم لغتكم التي تعلمونها علم اليقين؟ ومن كان له أي اعتراض على خطابنا هذا فليتفضل للحوار مشكوراً.

أخو المُسلمين الحقير الصغير بين يدي الله والذليل على المؤمنين تواضعاً لله؛ الإمام ناصر محمد اليماني المهديّ المنتظَر والناصر لمحمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، فقد جعل الله في اسمي خبري وعنوان أمري لقوم يعقلون فواطأ الاسم الخبر ليكون صفة للمهديّ المنتظَر يحمل صفته اسمه لو كنتم تعلمون.
ـــــــــــــــــــــــ