- 5 -
الإمام ناصر محمد اليماني
07 - شعبان - 1435 هـ
05 - 06 - 2014 مـ
۱۵- خرداد -۱۳۹۳ه.ش.
05:01 صبح
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركــة الأصلية للبيـان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=145984


ــــــــــــــــــــ

تفکر در ذات خداوند، مخالفت با فرمان خدا و رسولش است، تفکر باید درباره نعمت‌های پروردگار و نشانه‌های او باشد که دلالت بر وجود خداوند داشته و منجر به شناختن قدرت عظیم او می‌گردد...

بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات و سلام بر تمام انبیا و رسولان الهی و خاندان پاکشان و تمام پیروان دعوتِ حقِّ پروردگار در تمام زمان‌ها و مکان‌ها تا یوم الدین و اما بعد...
ای «باحث عن البینه»! تو با مطرح کردن اینکه: «خداوند چیزِ [شیءِ] موجودی نیست»، ذات پروردگار را انکار می‌کنی. من تو را از یهودیان می‌بینم؛ چرا که با چنین مکری، قصد داری مسلمانان را وادار کنی درباره ذات خداوند فکر کنند. علت هم این است که می‌دانی اگر به ذات خداوند فکر کنند این امر می‌تواند به کفر نسبت به ذات خداوند بیانجامد. به راستی که تفکر در ذاتِ الهی، بر خلاف دستور خداوند و رسولش است که در حدیث حق آمده است. در حقیقت خداوند و رسولش فرمان داده‌اند که درباره نعمت های خداوند و آیاتی که بر وجود پروردگار دلالت داشته و باعث شناخت قدرت عظیم او می‌گردند، تفکر صورت گیرد، تا با یقین پیدا کردن نسبت به حقیقت وجود خداوند، از عذاب او درهراس باشند. محمد رسول‌الله شما را از تفکر درباره کیفیت و چگونگی ذات خداوند نهی نموده است، خداوند و رسولش از شما دعوت کرده‌اند تا پیرامون نعمت‌های پروردگار و آیات و نشانه‌های او در آسمان‌ها و زمین فکر کنید. محمد رسول‌الله صلَّى الله عليه و آله و سلَّم می‌فرماید:
[تفكّروا في آلاء الله، و لا تفكروا في ذات الله فتهلكوا]
صدق عليه الصلاة والسلام.
[پیرامون نعمت‌های خداوند فکر کنید، درباره ذات خداوند فکر نکنید که هلاک خواهید شد].
درواقع، امر خداوند برای تفکر درباره هر چیزی که از نشانه‌های او در آسمان‌ها و زمین است، برای این است که ایمان آورده و به وجود ذات الله که «شیء اول» است، یقین پیدا کنند. او خالق تمام چیزهایی است که در محدوده ملکوت و ماواریِ ملکوت است. «شیء اولی» که چیزی پیش از او نبوده است و به شما فرمان داده است تا در آيات و نشانه‌هایش فکر کنید تا یقین پیدا کنید ذات او در ورای ملکوت خداوند سبحان و تعالی وجود دارد و غیر از این برتری طلبی بزرگی است! تصدیق فرموده خداوند تعالی:

{قُلِ انظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۰۱﴾} صدق الله العظيم [يونس]
نشانه‌هایی که بالای سر و زیر پای شماست، دلایل وجود پروردگار سبحان است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ﴿۱۹۰﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
به همین ترتیب، آفرینش شما هم حجت خداوند برشماست، آیا شما از هیچ چیز آفریده شده‌اید، یا خودتان خالق خود هستید! یا مگر آسمان‌ها و زمین را شما آفریده‌ايد یا این شما هستید که بر ملکوت آسمان‌ها و زمین مسلط‌ هستید [درحالی‌که] ذات پروردگار بر بالاي ملكوت قرار دارد؟ هیچ انسان وهیچ بنده‌ای در آسمان‌ها و زمین وجود ندارد که خداوند با او آشکار سخن بگويد، مگر از پس حجابی که مانع بین بنده وخالقی است که بزرگتر از تمام مخلوقاتش است. این خداوند شماست که از هر چیزی در عالم وجود بزرگ‌تر است، سبحان الله اگر ذاتی برای خداوند نبود؛ تکرار می‌کنیم اگر برای خداوند ذاتی نبود که بر عالم وجود احاطه داشته باشد و شما به هر سمتی که رو می‌کردید وجه خداوند نبود؛ پس برای چه پروردگار بین خود و بندگانش حجابی پوشاننده قرار داد تا آنها را از دیدن خداوند بپوشاند؟ آن حجاب برای پوشاندن خداوند سبحان نیست، خداوند بزرگتر از هر شیئی است که
در عالم وجود دارد! به راستی که حجاب، ملکوت را می‌پوشاند تا پروردگار ملکوت دیده نشود. خداوند بر حجاب خود تجلی نمی‌کند، پاک و منزه است او؛ بلکه حجاب الهی نیز، به قدرت خداوند، از دیدن پروردگار محجوب است، همان‌گونه که برچشم نبیّ خداوند موسی - سلام و صلوات بر او - به قدرت خداوند حجاب کشیده شد. در زمانی که پروردگار بر کوه ظاهر شده و آن را متلاشی کرد و موسی از هراس آنچه که بر سر کوه آمده بود بیهوش شد؛ با وجود اینکه موسی علیه السلام و الصلاة در زمان تجلی خداوند بر کوه در آن مکان حضور داشت، خداوند بر نبی خود موسی و چیزهایی که اطراف موسی بود حجاب انداخت تا شاهد ذات خداوند نباشند. نبیّ خداوند موسی که سلام و صلوات بر او باد، ذات پروردگارش را ندید؛ چون دیدنِ ذات خداوند مشروط براین بود که کوه بعد از تجلی خداوند [که منحصربه کوه بود]، برجایش باقی مانده باشد، اما ذات عظیم کوه، عظمت ذات خداوند سبحان را تحمل نکرد و متلاشی شد.
ای انصار پیشگام برگزیده! به فتوای حق ما درباره «الباحث عن البینه» گوش فرا داده و هوشيار باشيد، به خداوند شهادت می‌دهم، شهادتی که اگر در مورد فتوایی که درباره «باحث عن البینه» داده‌ام، از ظالمان باشم، در پیشگاه خداوند مورد محاسبه قرار خواهم گرفت و شاهد بودن خداوند کافی است: «باحث عن البینه» به دنبال آن است که مسلمانان را دچار فتنه کند تا با رو گرداندن از تفکر در مورد نشانه‌های خداوند، ذهنشان روی تفکر بر ذات خداوند متمرکز شده و به‌خاطر کفر به خداوند، هلاک شوند؛ چرا که با امر محمد رسول‌الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم مخالف کرده‌اند که می‌فرماید:
[تفكّروا في آلاء الله، ولا تفكروا في ذات الله فتهلكوا]
صدق عليه الصلاة والسلام
[پیرامون نعمت‌های خداوند فکر کنید، درباره ذات خداوند فکر نکنید که هلاک خواهید شد].
به همین ترتیب، می‌بینم تحدیِ لغوی می‌کنی و سپس عامدانه مرتکب خطا شده و مقصود خداوند تعالی دربیانش:
{أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ‌ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ﴿٣٥﴾ أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بَل لاَّ يُوقِنُونَ ﴿٣۶﴾}
صدق الله العظيم [الطور]
را تحریف می کنی. این آیه محکم و روشن، از آیات اساسی و ام الکتاب است که در آن خداوند فتوا می‌دهد: باید برای هر فعل و عملی فاعلی باشد و باید چیزی آنها را آفریده باشد؛ چون آنها که خود را نیافریده‌اند و آفریننده آسمان‌ها و زمین نیز نیستند؛ پس باید چیزی انسان و آسمان‌ها و زمین و مابین آنها را آفریده باشد و او «اول» است که نه چیزی قبل از او بوده است و نه چیزی در بین مخلوقاتش همانند اوست. فکر می‌کنید این «اوّل» چه می‌تواند باشد؟ جواب را مستقیم به پروردگار وامی‌گذاریم:

{ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ﴿۶۲﴾ كَذَلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ ﴿۶۳﴾
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۶۴﴾} صدق الله العظيم [غافر].
این جواب سؤالی است که در بیان اخیرت مطرح کرده‌ای. ما ثابت خواهیم کرد که تو از شیاطین بشر هستی که به ایمان تظاهر کرده و در باطن، کفر و مکر خود را پنهان می‌کنند و بشریت را به صورت غیر مستقیم به الحاد نسبت به الله دعوت می‌کنی و اگر نتوانی آنها را به فتنه اندازی، از آنها دعوت می‌کنی با خواندن بندگان مقرب به جای خدا، نسبت به پروردگار شرک بیاورند. ولی مکر شما را جز کسی که خداوند در قلبش فرقان [و توانایی جدا کردن حق از باطل] را نهاده باشد، کسی نمی‌تواند درک کند؛ تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۲۹﴾
وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿۳۰﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
امام مهدی به تیزهوشی شیاطین جن و انس برای مشخص شدنِ افراد خبیث از افراد پاک در بین جن و انس، اذعان دارد و خداوند ثمره این تیزهوشی را در آتش جهنم با عذاب مضاعف به آنها می‌دهد. تیزهوشی آنها به‌ کارشان نمی‌آید و خداوند [بدون اینکه ظلمی درحقشان کرده باشد] به‌ خاطر کبر و غروری که در نفسشان است آنها را گمراه کرده و چشم بصیرتشان را از دیدن حق و پیروی از آن کور می‌کند. ولی خداوند، تیزهوشی شیاطین جن و انس را با تیزهوشی امام مهدی ناصر محمد به چالش می‌کشد و او را برانگیخته است تا مکر شیاطین جن و انس را از ابتدا تا انتها کشف نماید؛ با این فرموده خداوند تعالی برایتان مثال می‌آورم:

{كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿۵۲﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿۵۳﴾} صدق الله العظيم [الذاريات].
سؤالی که مطرح می‌شود این است که: علت اینکه تمام امت‌ها همین پاسخ را به رسولان خداوند می‌دهند چیست؟ پیش از این امام مهدی دراین باره فتوا داده بود که در زیر رونوشت آن را می‌آوریم:

الإمام ناصر محمد اليماني
23 - ربيع الثاني - 1428 هـ
11- 05 - 2007 مـ
۲۱- اردیبهشت -۱۳۸۶ه.ش.
11:07 عصر
ــــــــ


بیان مهدی منتظر درباره راز مکر شیاطین تا مردم قادر به تشخیص حق از باطل نباشند...


بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات و سلام بر آخرین نبیّ و رسول الهی محمد صدق امین و بر خاندان و صحابه پاک و مطهرش و تمام بندگان صالح خداوند در میان گذشتگان و آیندگان و در عالم بالا تا یوم الدین و اما بعد...

چرا علمایی که از خطابه‌های من آگاهی یافته‌اند، علی‌رغم اینکه برخی از آنها برایشان غریب است، همچنان سکوت خود را حفظ کرده‌اند؟ بر آنهاست تا درباره مطالب غریب آن با من گفتگو کنند تا در خصوص آن [مطالب غریب] دانش بیشتری در اختیارشان گذاشته و موضوع برای آنها و عموم مسلمانان روشن شود، مسلمانانی که ایمانشان نسبت به کار من منوط به ایمان علمای مذاهب دینی و اختلافاتشان درباره شأن مهدی منتظر شده است. پس برای شما درباره شأن مهدی منتظر فتوا خواهیم داد تا بدانید کسی که ادعای مهدویت می‌کند حقیقتاً مهدی منتظر است یا فردی است که با مسّ شیطان مریض شده است و این از مکر شیطان است که برخی از کسانی که دچار مسّ شیطان شده‌اند را وسوسه کرده و به‌ ناحق در قلب آنها توهم ایجاد می‌کند. بعد از مدت کوتاهی برای دیگران روشن می‌شود که این فرد بیمار است و به‌ خاطر این مکر شیطانی، مردم هر نبیّ و پیامبری را که خداوند برمی‌انگیزد، مجنون دانسته و می‌گویند یکی از خدایان ما او را دیوانه کرده است؛ اما شیاطین می‌دانند که خداوند به راستی نبیّ خود را با معجزه‌ای که خارج از قدرت و عادت بشر است یاری می‌کند و مردم باور خواهند کرد که این نبیّ به حق رسول خداوند است؛ چرا که با این معجزه، خداوند به یاری او آمده است. پس شیاطین سحر تخیلی [چشم بندی] را اختراع کردند و به بعضی از انسان‌های غافل یاد داده و به آنها گفتند: «بگویید که ساحرید و در چشم مردمی که دور شما جمع شده‌اند، سحر کرده و آن آیات [نشانه‌های] سحرآمیز را به آنان نشان دهید»!
اختراع این چنین دروغ‌هایی، زمان‌هایی بسیار قدیم انجام شد و شیاطین در زمینه دور کردن بشر از ایمان به خداوند و نشانه‌ها و آیات او، به موفقیت بزرگی دست یافتند. هر بار که خداوند برای امتی یک نبیّ فرستاد، اولین چیزی که می‌گویند این است: «او دیوانه و مجنون است، یکی از خدایان ما به او آسیب رسانده‌است». سپس رسولشان در جواب می‌گوید: «ای مردم من دیوانه نیستم بلکه رسولی از جانب پروردگار جهانم». مردم می‌گویند: « اگر راست می‌گویی از خدایت بخواه معجزه‌ای به تو بدهد». سپس خداوند برای یاری او، از نزد خود معجزه‌ای می‌فرستد که ناشی از سحر تخیلی و چشم بندی نیست، بلکه حقیقی و واقعی است. مردم می‌گویند: «امر تو برای ما روشن شد؛ تو دیوانه نیستی بلکه ساحری!» و خداوند تعالی می‌فرماید:

{كَذَٰلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٥٣﴾} صدق الله العظيم [الذاريات].

ای علمای امت! من در قرآن درباره اینکه مردم به یکدیگر سفارش کرده باشند که همگی این جواب واحد را به رسولان خداوند بدهند، چیزی پیدا نمی‌کنم. اما از آنجا که انجام سحر در هیچ زمان و مکانی ممنوع نشده است، سحر تخیلی باعث کافر شدن مردم نسبت به رسولان خداوند و نشانه‌های خارق العاده او شده‌است؛ چون مردم قادر به تشخیص بین سحر و معجزه نیستند. می‌گویم سحر تخیلی [چشم بندی] مانند سراب است که تشنه آن را آب واقعی می‌پندارد، درست مثل این است که با چشم، آب را بدون شک و تردید می‌بیند تا اینکه به آن می‌رسد و چیزی پیدا نمی‌کند و هیچ واقعیت نداشته و حتی یک ذره نیز اثری از حقیقت در آن نیست، اما ترس مردم از ساحران مانع تشخیص آن می‌شود و مردم قادر به تشخیص و جدا کردن معجزه و سحر نیستند؛ چون ساحران با سحر بزرگی که در برابر مردمان به نمایش در می‌آورند آنها را به هراس می‌اندازند. اما آن سحر در واقعیت هیچ اساسی ندارد و حقیقی نیست، درست مانند ساحران فرعون که در روز عید [یوم الزینة] مردم را به هراس انداختند. در آن روز مردم را جمع کردند تا ساحر بودن موسی را به مردم نشان دهند. ساحران ریسمان‌ها و طناب‌های خود را افکندند و در چشم مردم، آنها را به صورت مارهایی که حرکت می‌کردند نشان دادند و با سحر عظیمی که در برابر مردم به نمایش درآوردند آنان را به هراس انداختند. حتی نبی خداوند، موسی، نیز ریسمان‌ها را همانند مارهایی دید که حرکت می‌کنند و نزد خود هراسان شد که نکند عصای او نیز مانند چوب‌های آنها باشد [و مار حقیقی نباشد]. پس خداوند به قلب او آرامش وسکینه نازل فرمود. موسی عصای خود را افکند و واقعاً به یک مار بزرگ تبدیل شد، نه اینکه در چشم مردمان مار به نظر بیاید. مارِ زنده، به چوب‌ها و ریسمان‌های ساحران حمله کرد و آنها را به دهان گرفت و بلعید و ساحران سجده‌کنان به زمین افتادند. آنان با توجه به سابقه‌ی ساحری، دریافتند نشانه موسی سحر نیست بلکه معجزه‌ای حقیقی و واقعی است که عصاها و ریسمان‌های آنها را بلعیده است. آنها تا آن زمان ماری به آن سترگی و قدرت ندیده بودند. اما فرعون گفت: «موسی، بزرگ شماست که سحر را به شما یاد داده است»؛ چرا که فرعون قادر به تفکیک بین سحر و معجزه نبود.
اگر من در میان آنها بودم حکم داده و می‌گفتم: ای فرعون! به ساحران و به موسی فرمان بده تا سر مارهای خود را بگیرند، سپس جلو برو و دست خود را به دم مارها بکش تا مار حقیقی را با لمس کردنش بشناسی و زیر دستت احساس کنی. اگر دمش را با دست خود فشار دهی، تکان خواهد خورد؛ چرا که علی‌رغم اینکه [قبلاً] فقط یک عصا بود، حال مار واقعی و زنده است و بین لمس عصا و مار اختلاف زیادی هست. پس صفاتِ مار را در عصای موسی که با قدرت کن فیکون خداوند به ماری آشکار و حقیقی و واقعی تبدیل شده است پیدا خواهی کرد.

اما چوب‌ها و ریسمان‌های ساحران تغییر نکرده و تنها در چشمِ خیال تبدیل [به مار] شده‌اند و با لمس آنها می‌توان دریافت که ماهیت آنها تغییر نکرده است. اگر در عالم واقعیت لمس شوند، باز هم چوب و عصا هستند و با دست زدن به آنها می‌فهمد آنها عصای خشک و جامدند و در عالم واقعیت مثل عصای موسی که صلوات و سلام بر او باد، تغییر نکرده‌اند. کفار قریش نیز چنین بودند؛ چون از سحر، آگاهی قبلی نداشتند؛ حتی اگر با دست خود معجزه را به صورت واقعی و حقیقی لمس می‌کردند باز هم منکر آن می‌شدند و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].
ای رهبران جهان! به راستی که سحر باعث هلاک مردمان گذشته شد، آنان آیات خداوند را سحر آشکار دانسته و نسبت به آنها کافر شدند و این موجب هلاکت آنها شد. من از تمام ساحرانی که در گوشه و کنار جهان و در هر شهر و روستایی که بشر در آن ساکن است، زندگی می‌کنند، دعوت می‌کنم پیش از آنکه به دست خداوند هلاک شوند به‌ سوی او بازگشته و توبه کنند. حتی یک نفر از کسانی که سرپیچی و استکبار ورزد، جان به‌ در نخواهد برد.
ای علمای امت! شما را چه می‌شود؟ چرا از گفت‌وگو می‌گریزید؟ به خصوص کسانی از شما که از سخنان من مطلع شده‌اید، چرا بازهم سکوت اختیار می‌کنید؟ اگر می‌بینید من به حق مهدی منتظرم، پس بر شماست که به حق شهادت دهید و با وجود دانستن واقعیت آن را پنهان نکنید و اگر درباره من اطمینان حاصل نکرده‌اید، بعد از گفت‌وگو با من درخواهید یافت که به اذن الهی، دانش من از کتاب خداوند بیش از شماست؛ چه کسی بین شما هست که بتواند بگوید حتی یک حرف به من آموخته است؟ و عاقبت امور با خداست.
ای علمای مسلمین! بدانید که مهدی منتظر واقعی در علم کتاب از شما داناتر و آگاه‌تر است. هیچ‌کس نیست که از کتاب خداوند با او بحث کند، مگر آنکه او با حقی روشن و واضح از آیات قرآن حکیم بر او چیره شود؛ آیات محکمی که انحراف از آن باعث هلاکت است. ای علمای امت اسلامی که به قرآن عظیم مؤمنید! هرکس که مرا تکذیب می‌کند، امتحان کند. من کتاب جدیدی برایتان نیاورده‌ام؛ بلکه کتاب خداوند را که در دستانتان است برایتان تشریح و بیان می‌کنم. بدعت‌گذار نیستم، بلکه تابع آن چیزی هستم که بر آخرین رسول و نبیّ خداوند، محمد رسول الله - که افضل ترین سلام و صلوات بر او و خاندانش باد - و برای تمام مردم نازل شده است.
این چنین است که شیاطین از طریق کسانی که بدون علم و هدایت و کتابی روشنگر ادعای مهدویت می‌کنند مکر نموده‌اند، ولی من مهدی هستم که مردم را با بصیرتی که از جانب پروردگارم به‌ سوی من و هر کسی که از من پیروی کند آمده است، به‌ سوی خداوند دعوت می‌کنم؛ پس چرا مرا تکذیب می‌کنید؟ اگر مرا گمراه می‌بینید و اگر راست می‌گویید، به من خبر داده و راهنماییم کنید تا به‌ سوی حق هدایت شوم. اگر راست می‌گویید، برایم کتاب هدایتگرتر از کتاب خداوند، قرآن، بیاورید. اما ای علمای امت اعم از مسلمان و مسیحی و یهود! اگر چنین نکرده و باز هم به انکار امر من ادامه بدهید، شما را به مباهله دعوت خواهم کرد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ} صدق الله العظيم [آل عمران:۶۱].
المهديّ المنتظَر الإمام ناصر محمد اليماني


اقتباس المشاركة 145999 من موضوع الردّ الملجم بسلطان العلم على (الباحث عن البينة) الذي هو ذاته (الباحث عن الباطل)..

- 5 -
[ لمتابعة رابط المشاركــة الأصلية للبيـان ]

https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=145984

الإمام ناصر محمد اليماني
07 - شعبان - 1435 هـ
05 - 06 - 2014 مـ
05:01 صباحاً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
ـــــــــــــــــــــ


التَّفكر في ذات الله مخالفةٌ لأمر الله ورسوله؛ بل التَّفكر يكون في نِعَمِ الربّ وآياته الدّالة على وجوده والتعرف على عظيم قدرته ..



بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله وآلهم الطيبين والتابعين لدعوة الحقِّ من ربِّهم في كل زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدين، أما بعد..

ويا أيّها الباحث عن البيّنة، إنك لتنكر وجود ذات الله بأنه لم يكن شيئاً مذكوراً في الوجود، وأراك حقّاً من اليهود لكونك تريد بمكرك أن تجبر المسلمين على التَّفكر في ذات الله لكونك علمت أنّهم إذا تفكَّروا في ذات الله فقد يؤدّي ذلك إلى الكفر بوجود ذات الله، لأنّ التَّفكر في ذات الله مخالفةٌ لأمر الله ورسوله في الحديث الحقِّ لكون الله ورسوله أمرا بالتَّفكر في نعمه وآياته الدّالة على وجود الربّ والتعرف على عظيم قدرته؛ فيخشون عذابه لعلهم يوقنون بحقيقة وجود الله، ونهاكم محمدٌ رسول الله عن التَّفكر في كيفية ذات الله، ودعاكم الله ورسولُه إلى التَّفكر في نعمه عليكم وآياته في السماوات والأرض. قال محمدٌ رسول الله صلَّى الله عليه وآله وسلَّم:
[تفكّروا في آلاء الله، ولا تفكروا في ذات الله فتهلكوا]. صدق عليه الصلاة والسلام. لكون الله أمر عباده بالتَّفكر في كلّ شيءٍ من آياته في السماوات وفي الأرض حتى يؤمنوا فيوقنوا بوجود ذات الله الشيء الأول، وهو الخالق لكلّ شيءٍ في نطاق الملكوت وما وراء الملكوت، الشيء الأول ليس قبله شيء، وأمركم بالتَّفكر في آياته حتى توقنوا بوجود ذاته وراء الملكوت سبحانه وتعالى علوَّاً كبيراً! تصديقاً لقول الله تعالى: {قُلْ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ} صدق الله العظيم [يونس:101]. كون الآيات من فوقكم ومن تحتكم هي الدالة على وجود الربّ سبحانه. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ(190)} صدق الله العظيم [آل عمران].

وكذلك خلْقُكُم حجَّةٌ لله عليكم، فهل خُلِقْتم من غير شيءٍ خَلَقَكُم أم هم الخالقون لأنفسهم! أم خَلَقْتُم السماوات والأرض أم إنّكم المسيطرون على ملكوت السماوات والأرض والربّ مستوياً بذاته على الملكوت! وما كان لبشرٍ أو أيٍّ من عبيد الله في السماوات والأرض أن يكلّمه الله جهرةً؛ بل من وراء حجابٍ يحجب الخلق عن الخالق الأكبر من كلّ شيءٍ في الخلق، ذلكم الله أكبرُ من كلِّ شيءٍ في الوجود، ولو لم يكن لله ذاتاً سبحانه! ونكرر ونقول: لو لم يكن لله ذاتاً يحيط بالوجود وأينما توليتم فثمّ وجّه الله لَمَا جعل بينه وبين عباده حجاباً مستوراً يسترهم عن رؤية ربّهم، وليس أنّ الحجاب يحجب الله سبحانه؛ بل الله أكبرُ من كلِّ شيءٍ في الوجود! وإنما الحجاب يحجب الملكوت عن رؤية ربّ الملكوت، ولم يتجلَّ الله لحجابه سبحانه؛ بل محجوبٌ عن رؤية الربّ بقدرة الله كما حجب بصر نبيّ الله موسى -عليه الصلاة والسلام- بقدرته حين تجلّى الربُّ للجبل فجعله دكاً وخرَّ موسى صعقاً من هول ما حدث للجبل برغم وجود نبيّ الله موسى -عليه الصلاة والسلام- حين تجلّى الله للجبل وحجب الله الرؤية لذاته عن بصر نبيّ الله موسى وما حوله، ولم يرَ نبيّ الله موسى -عليه الصلاة والسلام- ذات ربّه لكون رؤية ذات الله سبحانه كانت مشترطة على استقرار الجبل مكانه من بعد تجلّي ذات الله حصرياً للجبل، ولم يتحمل عظمة ذات الجبل رؤية عظمة ذات الله سبحانه فجعله دكاً.

ويا معشر الأنصار السابقين الأخيار، اسمعوا وعوا لفتوانا بالحقِّ عن (الباحث عن البينة)، وأشهد الله وكفى بالله شهيداً شهادةً أحاسب عليها بين يديْ الله إن كنت من الظالمين بالفتوى في شأن هذا الباحث عن البيّنة؛ أنه يبحث عن فتنة المؤمنين حتى يُعرضوا عن التَّفكر في آيات الله ويريد أن يصرف أفكارهم ليتفكّروا في ذات الله فيهلكوا بالكفر بالله لكونهم خالفوا أمر محمدٍ رسول الله -صلَّى الله عليه وآله وسلَّم- قال:
[تفكّروا في آلاء الله، ولا تفكروا في ذات الله فتهلكوا]. صدق عليه الصلاة والسلام.

وكذلك أراك تتحدَّى لغوياً فمن ثم تخطئ خطأً متعمداً لتحريف المقصود في بيان قول الله تعالى:
{أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ (35) أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بَل لاَّ يُوقِنُونَ (36)} صدق الله العظيم [الطور]. وتكفي هذه الآية المحكمة البيّنة من آيات أمّ الكتاب يُفتيكم الله فيها أنّه لا بدّ أن يكون لكل فعلٍ فاعلٌ، فلا بدَّ من شيءٍ خلقهم لكونهم ليسوا من خلقوا أنفسَهم وليسوا هم من خَلَقَ السماوات والأرض، فلا بدَّ من شيءٍ خلقهم وخلق السماوات والأرض وما بينهما وهو الأول ليس قبله شيء وليس كمثله شيء في خلقه فمن يكون يا ترى؟ ونترك الجواب من الربّ مباشرة: {ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (62) كَذَلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (63) اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (64)} صدق الله العظيم [غافر].

وذلك جواب على سؤالك في بيانك الأخير، وسوف نثبت أنّك حقاً من شياطين البشر من الذين يُظهرون الإيمان ويُبطنون الكفر والمكر، وتدعون البشر بطريقةٍ غير مباشرةٍ إلى الالحاد بالله، وإذا لم تستطيعوا فتنة المؤمنين فتدعوهم إلى الشرك بالله ليدعوا عبادَه المقربين من دونه، ولكن مكركم لا يدركه إلا من جعل الله له في قلبه فرقاناً. تصديقاً لقول الله تعالى:
{يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (29) وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ (30)} صدق الله العظيم [الأنفال].

ويعترف الإمام المهديّ بذكاء شياطين الجنّ والإنس ليميز الخبيث من الطيب من الجنّ والإنس، وكذلك ليجعلهم الله يحصدوا ثمار ذكائهم بالمزيد من العذاب الشديد في نار جهنم، وما أغنى عنهم ذكاؤهم فأضلّهم الله وأعمى أبصارهم عن اتّباع الحقِّ من غير ظلمٍ؛ بل بسبب كبرهم وغرورهم بأنفسهم، ولكن الله يتحدّى ذكاء شياطين الجنّ والإنس بذكاء الإمام المهديّ ناصر محمد الذي ابتعثه الله ليكشف كافة مكر شياطين الجنّ والإنس من البداية إلى النهاية وأضربُ لكم على ذلك مثلاً بيان قول الله تعالى:
{كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ( 52 ) أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ( 53 )} صدق الله العظيم [الذاريات].

والسؤال الذي يطرح نفسه هو: ما سبب هذا الجواب المُوحّد من كافة الأمم إلى رُسل ربّهم؟ وسبقت فتوى الإمام المهدي في بيانٍ من قبل هذا ونقوم بنسخه مع العنوان كما يلي:
_______________



الإمام ناصر محمد اليماني
23 - ربيع الثاني - 1428 هـ
11- 05 - 2007 مـ
11:07 مساءً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
ـــــــــــــــــــــ



بيان المهديّ المنتظَر عن سرّ مكر الشياطين حتى لا يُفرّق النّاس بين الحقِّ والباطل ..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلامُ على خاتم الأنبياء والمرسلين محمد الصادق الأمين، وعلى آله وصحابته الطيّبين الطاهرين وجميع عباد الله الصالحين في الأوّلين وفي الآخرين وفي الملأ الأعلى إلى يوم الدين، ثم أمّا بعد..

مالي أرى العلماء الذين قد اطّلعوا على خطاباتي ملتزمين الصمت رغم غرابة بعض الأمور عليهم فليحاورونني فيما رأوه غريباً، وذلك حتى أزيدهم في شأنه علماً فيتّضح لهم الأمر ولجميع عامة المسلمين الذين أصبح إيمانهم بأمري متوقفاً على إيمان علماء مذاهبهم الدينيّة واختلافاتهم في شأن المهديّ المنتظَر، ولسوف أفتيكم في شأن المهديّ المنتظَر وكيف تعلمون فيمن ادّعى المهديّة هل هو حقاً المهديّ المنتظَر أم إنّه يتخبّطه الشيطانُ من المسّ، وذلك من مكر الشيطان يوسوس في قلوب بعض الممسوسين بوهمٍ غير حقٍّ فيتكلم به، وبعد فترةٍ قصيرةٍ يتبيّن للآخرين بأنّه مريضٌ قد اعتراه مسٌّ من الشيطان، فبعضهم يقول بأنّه نبيٌّ ثم يتبيّن للناس فيما بعد بأن هذا الرجل مريضٌ، وبسبب هذا المكر الشيطاني أصبح كلما بعث الله نبيّاً إلا قالوا مجنون قد اعتراه أحدُ آلهتنا بسوء، ولكن الشياطين قد علموا بأنّه قد يؤيّد الله هذا النبيّ الحقِّ بآيةٍ مُعجزةٍ من الله خارقةٍ عن قدرات البشر ومن ثمّ يصدق النّاس بأنّ هذا حقاً هو نبيّ مرسلٌ من الله لذلك أيّده الله بهذه المُعجزة، فمن ثم عمدت الشياطين إلى اختراع سحر التخييل فعلّموه لبعضٍ من النّاس الغافلين وقالوا: قولوا إنكم سحرةٌ واسحروا أعين النّاس المُجتمعين حولكم فأروهم هذه الآيات السحرية!

وتمّ اختراع هذه الأكذوبة منذ زمنٍ بعيدٍ فحقّقت الشياطين أعظمَ نجاحٍ في صدِّ البشر عن الإيمان برسل ربّهم وآياته، فكلما بعث الله إلى أمّةٍ نبياً فأوّل ما يقولون: مجنونٌ قد اعتراه أحد آلهتنا بسوءٍ، ثم يقول لهم رسولُهم: يا قوم ليس بي جنون ولكنّي رسولٌ من ربّ العالمين، ومن ثم يقولون: ادعُ الله أن يأتيك بمُعجزةٍ إن كنت من الصادقين، ثم يؤيّده الله بآيةٍ من لدنه مُعجزةً ليس في خيال الأعين؛ بل حقٌّ على الواقع الحقيقي، ومن ثم يقولون: إذاً قد تبيّن لنا أمرك أنت لست مجنوناً بل أنت ساحر! وقال تعالى:
{كَذَٰلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾ أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٥٣﴾} صدق الله العظيم [الذاريات].

يا معشر علماء الأمّة، إنّي لأجد في القرآن بأنّ الأمم قد أوصت بعضها بعضاً بهذا الجواب الموحد رداً على رُسل الله إليهم، ولكن لعدم منع السّحرة في كلّ زمانٍ ومكانٍ فكان سحر التخييل هو سبب كُفر الأمم برسل الله وآياته الخارقة، ذلك لأنّ الأمم لم يستطيعوا أن يفرِّقوا بين السّحر والمُعجزة، فأقول بأنّ سحر التخييل مثلهُ كمثل سرابٍ بقيعة يحسبهُ الظمآن ماءً حقاً على الواقع الحقيقي كما تراهُ عيناه ماءً لا شك ولا ريب حتى إذا جاءه لم يجدهُ شيئاً وليس لهُ أي أساس من الصحة ولا جُزء الجزء من مثقال ذرةٍ من الحقيقة، ولكن خشية النّاس من السّحرة كانت هي الحائل، فلم تستطع الأمم التفريق بين المُعجزة والسّحر ذلك بأنّ السّحرة يسترهبون النّاس بسحرهم ويأتون بسحرٍ عظيمٍ في نظر النّاس ولكن ليس له أيّ أساسٍ من الصحة والحقّ على الواقع الحقيقي، كمثل سحرة فرعون استرهبوا النّاس يوم الزينة يوم تمَّ اجتماع النّاس ضحى ليتبيّن للناس إنّما موسى ساحرٌ، فألقى السّحرة عصيّهم وحبالهم فخُيّل في أعين النّاس من سحرهم بأنّها ثعابين تسعى، فاسترهبوهم وجاءوا بسحرٍ عظيمٍ في نظر النّاس المُشاهدين؛ بل حتى نبيّ الله موسى رآها ثعابينَ تسعى فأوجس في نفسه خيفةً موسى أن تكون عصاه كمثل عصيّهم، ثم أنزل الله السكينة على قلبه فألقى عصاه فإذا هي ثعبانٌ مبينٌ ليس في خيال العين؛ بل بعين اليقين على الواقع الحقيقي ثعبانٌ مُبينٌ، فانطلقت الحيّة هاجمةً على عصيّ وحبال السّحرة فالتهمتها وأكلتها فخرَّ السّحرة ساجدين، فنظراً لخلفيتهم عن السّحر فإنهم يعلمون بأنّ آية موسى ليست سحراً بل مُعجزةً حقيقيةً على الواقع الحقيقي فأكلت عصيّهم وحبالهم؛ بل لم يروا ثعباناً قط مثله في الضخامة والبأس، ولكن فرعون قال: "إنّه لكبيركم الذي علّمكم السّحر"؛ نظراً لأنّ فرعون لم يُميّز بين السّحر والمُعجزة.

ولو كنتُ بينهم لحكمتُ فقلتُ: يا فرعون اُؤْمُرْ السّحرة أن يمسكوا برؤوس ثعابينهم وكذلك موسى يمسك برأس ثعبانه، ثم تقدمْ يا فرعون ثم المس بيدك أذيال ثعابينهم وسوف تجد الثعبان الحقيقي حين تلمسه يدك فتشعر بأنّه ثعبانٌ حقيقيٌّ، وإن ضغطت ذيله بيدك فسوف تجده يهزّ يدك بحركة ذيله ذلك لأنه ثعبانٌ حيٌّ حقٌّ على الواقع الحقيقي رغم أنّه كان مجرد عصا، والفرق كبيرٌ بين ملمس العصا وملمس الثعبان، وسوف يجد هذا الوصف في عصا موسى التي تحولت بكن فيكون بقدرة الله إلى ثعبانٍ مبينٍ حقّ على الواقع الحقيقي.

وأما عصيّ وحبال السّحرة فسوف يجدها لم تتغيّر إلا في خيال العين، أما على الواقع فملمسها عصا، فيشعر بذلك في يده بلا شكّ أو ريب بأنّها عصا صلبةٌ ولم يتغير من واقعها شيء على الواقع الحقيقي كمثل عصا موسى عليه الصلاة والسلام، وكذلك كفار قريش لعدم خلفيتهم عن السّحر كذلك سوف يكفرون حتى لو لمسوا المُعجزة بأيديهم على الواقع الحقيقي. وقال الله تعالى:
{وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿٧﴾} صدق الله العظيم [الأنعام].

يا معشر قادة البشر، إن السّحرة هم السبب في هلاك الأمم السابقة عندما كفروا بآيات ربّهم وقالوا سحرٌ مبين، وأَدعو السّحرة في جميع أرجاء المعمورة في قُرى ومُدن البشرية بالتوبة إلى الله قبل أن يهلكهم الله أجمعين فلا يُغادر منهم أحداً ممن أبوا واستكبروا.

ويا معشر علماء الأمّة، ما خطبكم هاربين من الحوار وملتزمين بالصمت خصوصاً الذين اطّلعوا على خطاباتي منكم؟ فإن كنتم ترون بأنّي حقاً المهديّ المنتظَر فعليكم أن تشهدوا بالحقِّ ولا تكتموا الحقِّ وأنتم تعلمون، وإن لم يتبيّن لكم أمري بعد فحاوروني تجدونني أعلمكم بكتاب الله بإذن الله، ومن ذا الذي يقول منكم بأنّه علّمني حرفاً؟ وإلى الله عاقبة الأمور.

يا معشر علماء المسلمين، اعلموا بأنّ المهديّ المنتظَر الحقِّ سوف تجدونه أعلمكم بكتاب الله وما جادله أحدٌ من كتاب الله إلا غلبه بالحقِّ البيِّن والواضح من آيات القرآن الحكيم آياتٍ مُحكماتٍ لا يزيغ عنهنّ إلا هالك، ومن كذّب جرب يا معشر علماء الأمّة الإسلاميّة المؤمنين بهذا القرآن العظيم، فلم آتِكم بكتابٍ جديدٍ؛ بل أبيّن لكم كتاب الله الذي بين أيديكم وما كنت مُبتدعاً بل مُتّبعاً لما جاء به خاتم الأنبياء والمرسلين محمد رسول الله إلى النّاس كافة عليه وآله أفضل الصلاة والتسليم.

وكذلك مَكَرَ الشياطينُ عن طريق الذين ادّعوا المهديّة بغير علمٍ ولا هدًى ولا كتابٍ منيرٍ، ولكنّي المهديّ أدعو إلى الله على بصيرةٍ من ربّي أنا ومن اتّبعني فلماذا تكذبون بأمري؟ فإن كنتم ترونني على ضلالٍ فأعلموني وأرشدوني إلى الحقِّ إن كنتم صادقين؟ وآتوني بكتاب أهدى من كتاب القرآن إن كنتم صادقين؟ وإن لم تفعلوا وتستمروا في إنكار أمري فلسوف أدعوكم إلى المُباهلة يا علماء الأمّة من النّصارى واليهود والمُسلمين. تصديقاً لقول الله تعالى:
{فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ} صدق الله العظيم [آل عمران:61].

المهديّ المنتظَر؛ الإمام ناصر محمد اليماني.
_________________