-1-
الإمام ناصر محمد اليماني
19 - 02 - 1436 هـ
11 - 12 - 2014 مـ


معجزه امام مهدی در بیان اسرار مخفی قرآن و بیان تفصیلی درباره «ذوالقرنین» ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله من الجنّ والإنس من أوّلهم إلى خاتمهم محمد رسول الله، يا أيها الذين آمنوا صلّوا عليهم وسلّموا تسليماً لا نفرّق بين أحدٍ من رسله، وقولوا سمعنا وأطعنا غفرانك ربنا وإليك المصير، أمّا بعد..
از امام مهدی به تمام علمای مسلمین و امتشان، سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد، سلام بر ما و تمام بندگان صالح خداوند در هر زمان و مکان تا یوم الدین و شهادت می‌دهم «لا إله إلا الله» و شهادت می‌دهم «محمد رسول الله» و شهادت می‌دهم «امام مهدی منتظر یاری دهنده به محمد [ناصر محمد] است» چرا که محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، آخرین نبیّ و رسول خداوند است. به‌راستی که خداوند امام مهدی منتظر را بر می‌انگیزد تا یاری دهنده محمد [ناصر محمد] باشد و موضوعات دینی را که در آن دچار اختلاف شده‌اید، برایتان روشن سازد و با حکم حق، از آیات محکم قرآن عظیم؛ سخن نهایی و فصل الخطاب را بیاورد تا به این ترتیب شما را به مسیر اولیه نبوت، کتاب خداوند و سنت حق بیان نبوی بازگرداند، همان که بر خاتم انبیا و مرسلین محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم نازل شده‌بود.
ای عجب از شما اهل سنت و شیعیان، شما می‌دانید مقصود از حدیث حق نبوی که به نام محمد اشاره می‌کند چیست. شما می‌دانید مقصود «همراهی» و ملازمت است و نه مطابقت نام محمد با نام امام مهدی! و این امام مهدی است که برای یاری محمد [ناصرمحمد] آمده‌است و شما می‌دانید که «تواطوء» به معنای همراهی است، یعنی نام محمد همراه نام امام مهدی است: ناصر محمد؛ به همین دلیل نیز نبی عليه الصلاة و السلام در فرموده خود به شما فتوا داده است که : [يواطئ اسمه اسمي]، [نام او نام مرا همراهی می‌کند]. به این معنی که نام محمد همراه اسم امام مهدی ناصر محمد است، چون محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم خاتم الأنبیاء و مرسلین است. خداوند امام مهدی را برای یاری به محمد رسول الله برمی‌انگیزد و او از آنچه که بر محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم نازل شده‌است، برایتان حجت می‌آورد یعنی قرآن عظیم که بصیرتی برای محمد رسول الله و همه کسانی است که تا فرا رسیدن روز قیامت [یوم الدین] از او پیروی می‌کنند. ما نه با وحی جدید، بلکه با بیان حق قرآن مجید، آنچه را که نمی‌دانید به شما می‌آموزیم و با قرآن به هر کس که از قیامت می‌ترسد، اندرز می‌دهیم.
ای علمای مسلمین! امام مهدی در ابتدای امر از فتوای شما در مورد نبی الله ابراهیم بن آزر و فرستاده شدن او به‌سوی پادشاهی به نام نمرود بن کنعان پیروی کرد ولی دریافت که شما اشتباه می‌کنید. همچنین امام مهدی از فتوای شما درباره نبی الله عزیر علیه الصلاة و السلام مبنی بر اینکه او دو بار زندگی کرده‌است پیروی می‌کرد؛ سپس دریافت که شما اشتباه کرده‌اید. اما من بعد اینکه از فتاوی شما پیروی کردم، متوجه خطایتان شدم. امام مهدی ناصر محمد یمانی چندین سال با وجود اینکه خطای علمای مسلمین در این دو مورد را کشف کرده بود، از آن پیروی می کرد. اما علت این پیروی اولیه برای آن بود که انصار را به فتنه نیندازم تا زمان بیان آن فرا رسد. تا تعداد آنها زیاد شده و از حقیقت نعیم اعظم آگاه شوند و آگاهیشان درباره آن افزایش یابد؛ سپس بیان مفصلی برای نفی فتوای علمای مسلمین درباره نمرود بن کنعان بیاورم و فتوای حق را در زمان مقدر شده در کتاب مسطور؛ جایگزین آن نمایم. حال با بیان حق قرآن عظیم، اسرار پنهانی از قرآن عظیم را به تفصیل توضیح می‌دهیم که تاکنون و قبل از مهدی منتظر، احدی از علمای مسلمین سخنی از آن نگفته‌اند. این اعلام مبارزه‌طلبی علنی است و با بیان حق از قرآن عظیم، برتریمان را بر همه شما، با آوردن دلایل قرآنی ثابت می‌کنیم و با برهان‌های قاطع و علمی از قرآن عظیم، قرآن را با قرآن روشن می‌کنیم. با آنکه من متوجه فتوای اشتباه شما شدم [البته بعد از آنکه در این دو مسئله از فتاوی شما پیروی کرده بودم] اما چند سال صبر نمودم تا برخی از انصار گرفتار فتنه نشوند و تعداد انصار زیاد شده و از حقیقت نعیم اعظم آگاه شوند و بعد از آنکه مطمئن شدم دچار فتنه نمی‌شوند، تعدیل و تبدیل حق حکم را آوردم؛ چون برخی از آنها تصور خواهند کرد این امام ناصر محمد یمانی بوده‌است که فتوا داده ابراهیم بن آزر به‌سوی پادشاهی به نام نمرود بن کنعان فرستاده شده‌است. ولی تمام علمای مسلمین می‌دانند این فتوای آنان است نه فتوای امام ناصر محمد یمانی. از این روز به بعد تا مسئله‌ای را بر آیات محکم قرآن عرضه نکرده باشم؛ از هیچ یک از احکام شما پیروی نکرده و نمی‌کنم.
ای علمای مسلمین و امتشان! بیایید تا تدبر حق در کتاب خداوند قرآن عظیم را به شما بیاموزیم. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ} صدق الله العظيم [ص:۲۹]
اما چگونه از اسرار پنهان قرآن عظیم آگاه شوید ؛برای مثال زمانی که ببینید بین دو آیه نفی و اثبات وجود دارد. برای مثال:
{يس ﴿١﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿٢﴾ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٣﴾ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤﴾ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿٥﴾ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾} صدق الله العظيم [يس]
به فرموده خداوند تعالی نظر کنید:
{لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾} صدق الله العظيم
در حالی که در آیه‌ای دیگر، خداوند به شما آموخته است که برای پدرانشان؛ نبی و انذار کننده فرستاده است:

{أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ (۶۸) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (۶۹) أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ (۷۰)}
صدق الله العظيم [المؤمنون]،

پس در می‌یابید خداوند، در میان امت پدران پیشینشان از ذریه اسماعیل نبی فرستاده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ (۶۸) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (۶۹)} صدق الله العظيم.
اما بیان حق این فرموده خداوند تعالی:
{أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (۶۹)
} صدق الله العظیم.
یعنی: آیا قریش رسول خود را نشناخته‌اند و انکار می‌کنند که او یکی از خود آنهاست، همچنان که پدران و اقوام پیشینشان، نبیِّ خداوند را که یکی از خود آنان بود و به سویشان فرستاده شده بود؛ انکار کردند. اما آنها [پیشینیان] خودی بودن او را انکار کردند؛ چون پیش از آن اصلاً وی را نمی‌شناختند؛ چرا که او صد سال قبل، از مکه عازم شام شده‌بود و از کنار قریه‌ای می گذشت که باران شرّ و بلا بر آن باریده شده بود. این یکی ازآبادی‌های قوم لوط بود که قریش صبح و شب از کنار آن می‌گذشتند، چون در مسیر بین شام و مکه قرار داشت و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ (۱۳۳) إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (۱۳۴) إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ (۱۳۵) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (۱۳۶) وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ (۱۳۷) وَبِاللَّيْلِ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (۱۳۸)} صدق الله العظيم [الصافات].
و تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ أَتَوْا۟ عَلَى ٱلْقَرْيَةِ ٱلَّتِىٓ أُمْطِرَتْ مَطَرَ ٱلسَّوْءِ ۚ أَفَلَمْ يَكُونُوا۟ يَرَوْنَهَا ۚ بَلْ كَانُوا۟ لَا يَرْجُونَ نُشُورًۭا} صدق الله العظيم [الفرقان:۴۰].

اهالی مکه نیز حین مسافرت بین مکه و شام از کنار این آبادی می‌گذشتند. آن مرد از اهالی مکه که به شام می رفت هم از کنار این آبادی گذشت و خداوند تعالی می‌فرماید:
{أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۖ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۖ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ ۖ وَانْظُرْ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ ۖ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۵۹].
و خداوند او را بعد از گذشت صد سال از زمان خروج وی از مکه، برانگیخت و زنده کرد و بعد از او اوضاع تغییر کرده بود و «تبع حمیری یمانی» پادشاهی خود را در جزیرة العرب گسترش داده بود. خداوند ابتدا نبی خود ابراهیم بن اسماعیل را به سوی قوم خودش یعنی اهالی مکه فرستاد. ابراهیم بن اسماعیل به آنان گفت که از اهالی مکه و از خود آنان است، اما از آنجا که مردم از قبل او را نمی‌شناختند؛ انکارش کردند و برای همین خداوند تعالی [به قریش هم عصر محمد رسول الله] می‌فرماید:
{أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ (۶۸) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (۶۹)} صدق الله العظيم. [المؤمنون].
پدرانشان، نبیِّ مبعوث خداوند را که از قوم خودشان بود، انکار کرده بودند؛ چرا که خداوند او را به مدت صد سال میرانده بود و بعد از برانگیخته شدنش، کسی از اهالی مکه او را نمی‌شناخت. لذا می‌بینید خداوند، کفار قریش را توبیخ می‌کند که مانند گروهی از پدرانشان که کافر بودند؛ عمل نکنند. برای همین هم خداوند تعالی می‌فرماید:
{أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ (۶۸) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (۶۹)}
صدق الله العظيم.
درحالی‌که وضعیت کافران قریش مانند پدرانشان نبود که نبی خود را نشناختند و وی را انکار کردند؛ بلکه آنان رسول خداوند را می‌شناختند چون قبل از برانگیخته شدن [به رسالت] سال‌ها در میانشان زندگی کرده بود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{قُل لَّوْ شَاء اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ} صدق الله العظيم [يونس:۱۶].
در‌حالی‌که آن نبیّ را که در میان پدرانشان برانگیخته شده بود، نشناخته و انکارش کردند؛ چون هیچ‌کس او را نمی‌شناخت و به اراده خداوند صد سال مرده و سپس برانگیخته شد و خداوند او را «ذوالقرنین» نامید یعنی کسی که دوبار به او عمر داده شده‌است چون او در دو دوره زمانی [متفاوت[ زندگی کرد و اینکه مقصود از «قرون» نسل [امت] و حیات مردم است را از خلال این فرموده خداوند تعالی در می‌یابید:
{أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَىٰ (۱۲۸)} صدق الله العظيم [طه].
مقصود این است که چقدر امت‌هایی که نسل‌هایی از ایشان هلاک شده‌اند. از اینجاست که در می‌یابید علت دادن نام «ذی القرنین» به نبی خداوند ابراهیم بن اسماعیل چیست؛ یعنی کسی که دو بار زندگی کرده‌است چون یک‌ بار به دنیا آمده و عمر کرده و سپس خداوند او را میرانده و بعد از صد سال زنده کرده است. این نبی عرب «ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم» پدر سوم اعراب است و برای همین در کتاب به اعراب «آل ابراهیم» گفته می‌شود و گروهی از «بنی اسراییل بن اسحاق» به آل ابراهیم که فرزند اسماعیل و عرب بودند حسادت می‌کردند. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا (۵۱) أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا (۵۲)أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا (۵۳) أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا (۵۴)فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ ۚ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا (۵۵)} صدق الله العظيم [النساء].
در زمان پادشاه قوم «تبّع» خداوند ملک روی زمین را به فرزندان آل ابراهیم عطا نموده بود و آن پادشاهی که از جانب خداوند حکومت به وی عطا شده بود [تبّع] درباره پروردگار با ابراهیم مجادله می‌کرد. نبی خداوند ابراهیم [بن اسماعیل] گفت خداوند او را بعد از مرگ، حیاتی دوباره بخشیده است و این خداوند است که زنده می‌کند و می‌میراند. شاه «تبّع یمانی» گفت: «من هستم که حیات بخشیده یا می‌میرانم» و دو نفر را احضار کرد و گفت: «این یکی خواهد مرد و دیگری را رها می‌کنم تا زنده بماند». اما مقصود نبی خداوند ابراهیم [بن اسماعیل] این نبود و از طرفی از ترس اینکه جدال او با شاه بر سر این امر باعث به قتل رسیدن یکی از دو زندانی شود که شاه احضار کرده بود، خواست با نشانه‌های دیگر در برابرش حجت آورد و خداوند تعالی می‌فرماید:
{قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنْ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنْ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۵۸].
تا اینکه گروهی از مؤمنان، پیرو ابراهیم [بن اسماعیل] شدند و شاه تبّع یمانی، خندق بزرگی کند و دستور داد آن را پر از آتش نمایند و هرکس را که از دین ابراهیم باز نگردد در آن بیندازند. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُ‌وجِ ﴿١﴾ وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ ﴿٢﴾ وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ ﴿٣﴾ قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ﴿٤﴾ النَّارِ‌ ذَاتِ الْوَقُودِ ﴿٥﴾ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ ﴿٦﴾ وَهُمْ عَلَىٰ مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ ﴿٧﴾ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿٨﴾ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۚ وَاللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [البروج]
پس خداوند باران بسیار شدیدی فرو فرستاد که آتش را خاموش ساخت و پادشاه تبع و سپاهیانش [که هزاران نفر بودند] ناچار شدند به خانه‌هایشان بگریزند تا از شدت باران کاسته شود. آن‌گاه بود که خداوند پایه‌های خانه‌ها را خراب و سقف را بر سرشان فرود آورد: «أصحاب البروج المشيدة» یعنی ساکنان برج‌های استوار. گروهی دیگر که در خانه‌های یک طبقه زندگی می‌کردند، توانستند به محض شروع زلزله، از خانه بگریزند. خداوند در حین بارندگی؛ صاعقه بر سر این گروه فرود آورد و همگی را هلاک نمود و سپس بعد از مرگ، آنها را برانگیخت. این سپاهیان تبع که خداوند با صاعقه آنها را نابود کرد؛ هزاران نفر بودند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۴۳].
سؤالی که مطرح می‌شود این است: چرا هزاران نفر از ترس مرگ از خانه‌هایشان گریختند؟ جواب: آنها با احساس زمین لرزه، از خانه‌هایشان گریختند تا سقف بر سرشان فرو نیاید و نمیرند. سقف بر سر عده‌ای فرو ریخت و عده‌ای دیگر توانستند بگریزند و خداوند این گروه را با فرود آوردن صاعقه در حین بارندگی هلاک نمود. سپس این هزاران نفر سپاهیان تبع را، بعد از مرگ، زنده کرد و آنها را سربازان نبی الله ابراهیم بن اسماعیل قرار داد؛ چون ابراهیم [بن اسماعیل] برای پروردگارش حجت آورد و گفت: «پروردگارا؛ تو آنها را هلاک نمودی و بنده و عبد تو بر علیه آنها دعایی نکرد». سپس خداوند آنها را برانگیخت، چون علت هلاکت آنان دعای مؤمنان قوم بود که پیرو نبی الله ابراهیم [بن اسماعیل] بودند. او همان پیامبری است که خداوند او را در میان امت عرب وسط [امت وسط] پیشین که قبل از قریش زندگی می‌کردند، برانگیخت و خداوند آن امت را با زلزله و صاعقه هلاک نمود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ (۲۶)} صدق الله العظيم [النحل].
کسانی که قبل از آنان [قبل از قریش] با نزول صاعقه و زلزله از سوی خداوند به هلاکت رسیده اند، چه کسانی هستند؟ آنها قوم تبّع یمانی بودند، کسانی که زمین را بیش از امت وسط [امت وسط دنیا از نظر مکانی] معاصر نبی الله محمد صلی الله علیه و آله و سلم؛ آباد کردند و خداوند به‌خاطر تکذیب کردن ابراهیم بن اسماعیل ؛ آنان را هلاک نمود.خداوند تعالی می‌فرماید:
{أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ ۖ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۹)} صدق الله العظيم [الروم].
سؤالی که مطرح می‌شود این است: این کسانی که قوی‌تر بوده و بیشتر از امت وسط عرب؛ جزیرة العرب را آبادان کردند چه کسانی هستند؟ جواب را در آیات محکم کتاب و در این فرموده خداوند تعالی می‌یابید:
{إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَيَقُولُونَ (۳۴) إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِينَ (۳۵) فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (۳۶) أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ أَهْلَكْنَاهُمْ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ (۳۷)} صدق الله العظيم [الدخان].
به هر حال؛ خداوند به آل ابراهیم، حکومت تبّع را عنایت کرد که در روی سطح زمین بود و سپس ملک عظیمی که در باطن زمین بود را نیز به آنان عطا نمود. این همان ملک عظیمی است که خداوند به ذوالقرنین نبی الله ابراهیم بن اسماعیل عطا نمود و همین مُلک ابراهیم است که خداوند در جنت بابل به امام مهدی عنایت خواهد کرد و این بخشی از مُلک در حیات دنیوی است. مردم در زمان برانگیخته شدن خاتم الأنبیاء ومرسلین محمد صلی الله علیه و آله و سلم، تنها دنیایی که در ظاهر و سطح زمین بود را می‌شناختند و از وجود حیات دنیوی دیگر [در درون زمین] بی‌خبر بودند. لذا خداوند تعالی می‌فرماید:
{يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْـحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ} صدق الله العظيم [الروم:۷].
به فرموده خداوند تعالی نظر کنید: { مِّنَ الْـحَيَاةِ الدُّنْيَا } یعنی جزئی از حیات دنیا وجود دارد که آنها از آن آگاه نیستند.برای همین خداوند تعالی می‌فرماید: { مِّنَ الْـحَيَاةِ الدُّنْيَا }چون در دنیا دو حیات وجود دارد؛ یکی در سطح زمین و دیگری در باطن آن. لذا خداوند تعالی می‌فرماید: {يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْـحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ} صدق الله العظيم . حیات باطنی؛ زندگی است که در باطن زمین و زیر سطح آن در جریان است. در باطنِ زمین، مُلک بسیار بزرگی وجود دارد. لذا خداوند تعالی می‌فرماید:
{لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ (۶)} صدق الله العظيم [طه].
خداوند در زمان نبی الله ذوالقرنین ابراهیم بن اسماعیل ؛ ملک بزرگی (ملک قوم تبّع ) به آل ابراهیم عطا نمود همچنین خداوند ملکی به آنان عطا فرمود که هیچ‌کس از ذریه ابراهیم که در امت وسط [از نظر مکانی] و در عهد محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم زندگی می‌کردند؛ پایشان به آنجا نرسیده‌است. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا ۚ وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا (۲۵) وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (۲۶) وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَئُوهَا ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا (۲۷)} صدق الله العظيم [الأحزاب].
سؤالی که مطرح می‌شود این است: منظور از زمینی که به آل ابراهیم عرب عنایت شده ولی پای امت میانی [وسط ] از آل ابراهیم به آن نرسیده است؛ کدام است؟ پاسخ این است: این زمینی است که به امت‌های پیشین آل ابراهیم عرب عطا شده بود؛ خداوند نیمی از جنت بابل را به آنها داد که در باطن زمین است. پدرشان ذوالقرنین ابراهیم بن اسماعیل سدی بنا نهاد و آل ابراهیم و انسان‌های دیگری که با آنها هم‌سفر بودند به جنوب آن سد نقل مکان نمودند. قبائلی از جنیان که ساکن آنجا بودند، پادشاهی آل ابراهیم را پذیرفتند، چرا که ذوالقرنین با بنا کردن سدی بزرگ، ساکنان منطقه را از فساد یأجوج و مأجوج نجات داده بود. آل ابراهیم زبان و لغت عربی فصیح را به قبائل جنیان آموختند و برای همین زمانی که خداوند گروهی از جنیان را به‌سوی شنیدن قرآن فرستاد؛ کلام قرآن عظیم را درک نمودند، چون زبانشان همان زبان قرآن عظیم بود. پادشاهان عرب از آل ابراهیم، زبان عربی را به جنیان آموخته و این زبان نسل اندر نسل؛ زبان رسمی امت‌هایی شد که در جنوب سد ذوالقرنین زندگی می‌کردند.
در آنجا امت‌هایی از انس نیز وجود دارد از آن جمله ذریة عرب آل ابراهیم. بعد از آنکه ذوالقرنین عمر دوم خود را گذراند و از دنیا رفت، دین آن امت‌ها، نسل اندر نسل و به تدریج رو به اضمحلال رفت تا اینکه نوبت برانگیخته شدن محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رسید و در آن زمان کسی نبود که به برانگیخته شدن بعد از مرگ ایمان داشته باشد. برای همین جنیان گفتند: {وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الجن:۷]
آنها ازعقیده گروهی از انسان‌هایی به شما خبر می‌دهند که با آنها زندگی می‌کردند. آن انسان‌هایی که همراه با جنیان در زمین آنان زندگی می‌کردند و مانند شما انسان‌هایی که در سطح زمین زندگی می‌کنید؛ تصورشان این بود که خداوند کسی را بعد از مرگ بر نمی‌انگیزد، اما گروهی از جنیان پیام قرآن عظیم را به آنها رسانده و ابلاغ کردند.آنها نیز آن را دریافته و آموختند و به نسل‌های بعدی انتقال دادند.

به هر حال؛ کسی نیست که درباره پدر سوم اعراب، «ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر» با من مجادله کند و با دلایل علمی قاطعانه شکست نخورد. این ذوالقرنین است که بعد از گذشتن سیاره عذاب و به هلاکت رسیدن اهالی آبادی لوط و ابراهیم [جد] علیهم الصلاة و السلام، به زمین بابل سفر نمود. عبور سیاره عذاب باعث ذوب شدن آب دریاهای اطراف زمین [قطب‌ها] شد و تا صدها سال چنین بود. با عبور سیاره عذاب سرعت حرکت زمین کم شد و همین کاهش سرعت باعث شد که در عرض صدها سال بعد؛ قطب‌ها منجمد شوند.
به هرحال به تمام شما علمای امت، فرموده خداوند تعالی را یادآور می‌شوم که:
{أُولَٰئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ} صدق الله العظيم [مريم:۵۸].
سؤالی که مطرح می‌شود این است: مقصود خداوند از این فرموده چیست:
{وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ}
صدق الله العظيم؟
و پاسخ حق این است: منظور از «
ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ»، آل ابراهیم بن اسماعیل است و «ذریه اسراییل» فرزندان اسراییل [یعقوب] هستند. شاید یکی ازآنان که بدون آگاهی از چیزی سخن می‌گویند که نمی‌دانند، بخواهد بگوید:«خیر مقصود فرزندان ابراهیم بن آزر است». در پاسخ او به حق می‌گوییم: مگر اسراییل از فرزندان ابراهیم بن آزر نیست، پس چگونه تصور می‌کنی منظور جدّ اول، یعنی ابراهیم بن آزر است؟ آیا اسراییل از ذریه او نیستند؟ اما خداوند تعالی می‌فرماید: {وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ} صدق الله العظيم،
و مقصود خداوند، فرزندان ابراهیم بن اسماعیل و فرزندان اسراییل بن اسحاق می باشد و شما می‌دانید که اسراییل همان یعقوب است.

خداوند را به شهادت می‌گیرم و شهادت خداوند کافی است که من امام مهدی ناصر محمد یمانی؛ تمام علمای مسلمین در مشارق و مغارب زمین را به مبارزه می‌طلبم تا درباره حقیقت نبی خداوند «ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر» با ما به مجادله برخیزند و عالمی نیست که چنین کند و از آیات محکم ذکر برایش حجت اقامه نکنم. امام مهدی از امروز از هیچ یک از امیال شما پیروی نخواهد کرد و به هیچ‌یک از فتاوی شما اعتماد نمی‌کند؛ چون من به فتوای شما که می‌گفتید این عزیر بوده است که خداوند او را میرانده و بعد از صد سال زنده کرده است؛ اطمینان کردم. هیهات هیهات؛ بلکه غلط بودن فتوایتان را کشف نمودم. ولی چون این بعد از آن بود که از فتوای شما پیروی کرده بودم؛ می‌ترسیدم برخی از انصار گرفتار فتنه شوند چون عده‌ای از آنان می‌گفتند: «مگر امام مهدی ناصر محمد پیش از این فتوا نداده بود عزیر است که خداوند او را میرانده و بعد از صد سال دوباره برانگیخته است؟». امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ چنین کسانی می‌گوید: از تو می‌خواهم که بیانی را بیاوری که من در آن چنین فتوایی داده باشم. بلکه این فتوایی است که شما و علمای امتتان را بر آن یافتم و این اعتقاد شما و علمایتان است که آن کسی که خداوند او را میراند و بعد از صد سال زنده نمود؛ نبی الله عزیر است. اما اعتراف می‌کنم که من درمورد مرگ و برانگیخته شدن عزیر علیه الصلاة و السلام ازعقیده شما پیروی کرده بودم. البته انکار نمی‌کنم که «عزیر» نبیِّ خداوند در میان بنی اسراییل بوده است ولی اینکه خداوند عزیر را میرانده و بعد از صد سال برانگیخته باشد، رد می کنم. این فرد نبیِّ بنی اسراییل، عزیرعلیه الصلاة و السلام نیست بلکه نبیّ عرب، ابراهیم بن اسماعیل ذوالقرنین است که دو بار در این جهان زندگی کرده‌است.
خدا را به شهادت می‌گیرم و شهادت خداوند کافی است که من با بیان حق قرآن عظیم همگان را به چالش می‌کشم و هریک از علمای امت که فتوای مرا در مورد نبی عرب خداوند یعنی ابراهیم بن اسماعیل [که علما درباره وی چیزی نمی‌دانند] باطل می‌داند؛ شجاعت به خرج دهد و با عکس و نام واقعی خود قدم پیش بگذارد. ما با کسی که شهامت نداشته باشد که عکس و نام واقعی خود را بگذارد تا درباره نبی الله ابراهیم بن اسماعیل گفتگو کنیم؛ کاری نداشته و وزنی برایش قائل نیستیم.
ای انصار پیشگام برگزیده عزیزم؛ این بیان را با تمام وسایل و امکاناتی که دارید، در پایگاه‌های علما و خطبای منابر قرار دهید و من امام مهدی از آنان دعوت می‌کنم تا برای اثبات حقیقت نبی عرب آل ابراهیم به گفت‌وگو ادامه دهیم. این «ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر» علیه الصلاة و السلام است و شما او را با نام ذوالقرنین می‌شناسید و او واقعاً دوبار عمر کرده و «ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم» است.
و اما سیاره عذاب، در زمان نبی الله ابراهیم و نبی الله لوط از کنار زمین گذشت و شهرهای آنها در سطح زمین قرار داشتند. من وجود پادشاهی به نام نمرود بن کنعان، در زمان ابراهیم بن آزر را رد می‌کنم . بلکه پادشاه تبّع یمانی در زمان «ابراهیم بن اسماعیل» زندگی کرده و هم اوست که صاحب خندق آتش «الأخدود» است.
انصار عزیزم؛ شما حق ندارید باعث فتنه یک‌دیگر شوید. اگر گاهی یکی از شما در مورد مسئله‌ای دچار تردید و شک شد، آن را به صورت خصوصی برای من بنویسد تا با بیانی کامل و فراگیر آن را برای تمام مردم روشن نماییم کسی که جز به حق سخن نمی‌گوید، از چیزی نمی هراسد و به حق مبارزه طلبی می نمایم وکسانی که به دنبال حق هستند بدانند که ما جز حق به خداوند نسبتی نمی‌دهیم وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.

اقتباس المشاركة 169088 من موضوع معجزة الإمام المهدي لبيان خفايا أسرار القرآن وتفاصيل بيان ذي القرنين إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن آزر..

- 1 -
[ لمتابعة رابط المشاركـة الأصليّة للبيـــان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=169067

الإمام ناصر محمد اليماني
19 - 02 - 1436 هـ
11 - 12 - 2014 مـ
06:39 صباحاً
ــــــــــــــــــ


معجزة الإمام المهديّ لبيان خفايا أسرار القرآن
وتفاصيل بيان ذي القرنين إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن آزر ..


بسم الله الرحمن الرحيم
، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله من الجنّ والإنس من أوّلهم إلى خاتمهم محمد رسول الله، يا أيها الذين آمنوا صلّوا عليهم وسلّموا تسليماً لا نفرّق بين أحدٍ من رسله، وقولوا سمعنا وأطعنا غفرانك ربنا وإليك المصير، أمّا بعد..


من الإمام المهديّ إلى كافّة علماء المسلمين وأمّتهم أجمعين، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته، السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين في كل زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدين، وأشهد أنّ لا إله إلا الله وأشهد أنّ محمد رسول الله وأشهد أنّ الإمام المهديّ المنتظر ناصر محمد كون خاتم الأنبياء والمرسلين هو محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، وإنّما يبعث الله الإمام المهديّ المنتظر ناصر محمدٍ ليبيّن لكم ما اختلفتم فيه في دينكم ويهيمن عليكم بالحكم الحقّ بالقول الفصل من محكم القرآن العظيم حتى يعيدكم إلى منهاج النبوّة الأولى كتابَ الله وسنة البيان النبويّة الحقّ التي تنزّلت على خاتم الأنبياء والمرسلين محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم.

وعجبٌ أمركم يا معشر السّنة والشيعة فبرغم أنّكم تعلمون أنّ المقصود من الحديث النبويّ الحقّ عن الإشارة للاسم محمد أنّه يُقصد به التوافق وليس التطابق في اسم الإمام المهديّ! وها هو قد حضر الإمام المهديّ ناصر محمد كونكم تعلمون أنّ التواطؤ لغةً يُقصد به التوافق، بمعنى أنّ الاسم محمد يوافق في اسم الإمام المهديّ ناصر محمد، ولذلك أفتاكم النبيّ بقوله عليه الصلاة والسلام:
[يواطئ اسمه اسمي]، بمعنى أنّ الاسم محمد يوافق في اسم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني كون خاتم الأنبياء هو محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وإنما يبعث الله الإمام المهديّ ناصراً لمحمدٍ رسول الله فيحاجّكم بما تنزّل على محمدٍ رسول الله القرآن العظيم بصيرة محمدٍ رسول الله ومن اتّبعه إلى يوم الدين، ونعلِّمكم ما لم تكونوا تعلمون، وليس بوحيٍ جديدٍ بل بالبيان الحقّ للقرآن المجيد، ونذكّر بالقرآن من يخاف وعيد.

ويا معشر علماء المسلمين، لقد اتّبع الإمام المهديّ فتواكم بادئ الأمر في أنّ نبيّ الله إبراهيم بن آزر أرسله الله إلى الملك النمرود بن كنعان واكتشفت أنّكم خاطئون، واتّبع الإمام المهديّ فتواكم أنّ نبيّ الله عزير عليه الصلاة والسلام تعمّر مرتين فمن ثمّ اكتشفت أنّكم خاطئون، ولكنّي اكتشفت خطأكم من بعد الاتّباع لفتواكم. واستمر الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني يتَّبع فتوى علماء المسلمين في تلكما المسألتين بضع سنين برغم أنّي اكتشفت خطأ فتوى علماء المسلمين ولكن ليس عليّ إلا الاتّباع بادئ الأمر حتى لا أفتن أنصاري إلى حين؛ حتى يكثروا ويعلموا حقيقة النّعيم الأعظم فمن ثم نأتيهم بالعلم المفصّل فمن ثمّ ننفي فتوى علماء المسلمين في شأن النمرود بن كنعان ونأتي بالبديل بالفتوى الحقّ بقدرٍ مقدورٍ في الكتاب المسطور؛ معلناً التحدي بالحقّ بالبيان الحقّ للقرآن العظيم ونفصّل خفايا أسرار القرآن العظيم بما لم يبيّنه أحدٌ من علماء المسلمين من قبل الإمام المهديّ، ونهيمن عليكم بسلطان البيان الحقّ للقرآن العظيم، ونبيّن القرآن بالقرآن بسلطان العلم الملجم من محكم القرآن العظيم.

وبرغم أنّني اكتشفت خطأ فتواكم ولكن من بعد ما اتّبعتكم في تلكما المسألتين فمن ثمّ صبرت عدداً من السنين الأخرى حرصاً على عدم فتنة بعض الأنصار حتى يكثروا ويعلموا بحقيقة النّعيم الأعظم، فمن ثمّ نأمَن عليهم من الفتنة حين نأتي بالتبديل والتعديل بالحقّ كون بعضٌ منهم سوف يظنّ أنّ الإمام ناصر محمد اليماني هو من أفتى بأنّ الله ابتعث إبراهيم بن آزر إلى الملك النمرود بن كنعان، ولكن علماء المسلمين يعلمون جميعهم أنّهم هم الذين أفتوا بذلك وليس الإمام ناصر محمد اليماني، ولا ولن أتّبعكم من بعد اليوم في مسألةٍ حتى أعرضها على محكم القرآن العظيم.

ويا معشر علماء المسلمين وأمّتهم تعالوا لنعلّمكم التدبر الحقّ لكتاب الله القرآن العظيم. تصديقاً لقول الله تعالى:
{كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ} صدق الله العظيم [ص:29].

وأمّا كيف تعلمون خفايا أسرار القرآن العظيم فمنها عندما تجدون بين آيتين النفي والإثبات؛ فعلى سبيل المثال:
{يس ﴿١﴾ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿٢﴾ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٣﴾ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٤﴾ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿٥﴾ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾} صدق الله العظيم [يس].

فانظروا لقول الله تعالى:
{لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿٦﴾} صدق الله العظيم، بينما في آيةٍ أخرى يعلّمكم الله أنّه بعث إلى آبائهم نبيّاً ونذيراً في قول الله تعالى: {أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ (68) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (69) أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ (70)} صدق الله العظيم [المؤمنون]، فمن ثمّ تعلمون أنّ الله يقصد أنّه بعث في أمّة آبائِهم الأولين من ذرية إسماعيل نبياً. تصديقاً لقول الله تعالى: {أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ (68) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (69)} صدق الله العظيم.

وأما البيان الحقّ لقول الله تعالى:
{أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (69)} صدق الله العظيم، أي: أم لم تعرف قريش رسولها فهم له منكرون أنّه منهم كما أنكر آباؤهم الأولون نبيّ الله المرسل إليهم وهو منهم، ولكنهم أنكروا أنّه ينتمي إليهم لكونهم لم يعرفوه من قبل على الإطلاق كونه سافر من مكة قاصداً الشام قبل مائة عامٍ ومرّ على القرية التي أمطرت مطر السوء وهي إحدى قرى قوم لوطٍ وكانت تمرّ عليها قريش صباحاً ومساءً كونها في طريقها بين الشام ومكة. وقال الله تعالى: {وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133) إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (134) إِلَّا عَجُوزًا فِي الْغَابِرِينَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (136) وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ (137) وَبِاللَّيْلِ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (138)} صدق الله العظيم [الصافات].

وتصديقاً لقول الله تعالى:
{وَلَقَدْ أَتَوْا۟ عَلَى ٱلْقَرْيَةِ ٱلَّتِىٓ أُمْطِرَتْ مَطَرَ ٱلسَّوْءِ ۚ أَفَلَمْ يَكُونُوا۟ يَرَوْنَهَا ۚ بَلْ كَانُوا۟ لَا يَرْجُونَ نُشُورًۭا} صدق الله العظيم [الفرقان:40].

وكذلك كان يمرّ على تلك القرية المسافرون من أهل مكة فيجدونها في طريقهم بين مكة والشام، ومن أهل مكة الرجل الذي مرّ عليها وهو ذاهبٌ من مكة إلى الشام. وقال الله تعالى:
{أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۖ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۖ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ ۖ وَانْظُرْ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ ۖ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ} صدق الله العظيم [البقرة:259].

وقد بعثه الله بعد انقضاء مائة عامٍ منذ رحيله من مكة، وقد تغيّرت بعده أمورٌ، فقد بسطَ ملكَه على الجزيرة العربيّة الملكُ تُبّع الحميري اليماني، وبعث الله نبيّه إبراهيم بن إسماعيل بادئ الأمر إلى قومه من أهل مكة فأخبرهم أنّه من قومهم فأنكروا أنّه منهم كونهم لم يعرفوه من قبل. ولذلك قال الله تعالى:
{أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ (68) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (69)} صدق الله العظيم [المؤمنون]. كون آباؤهم أنكروا النبيّ المبعوث وهو من قومهم، وسبب إنكارهم له كون الله أماته مائة عامٍ حتى إذا بعثه الله فلم يعرفه أحدٌ من أهل مكة، ولذلك تجدون التّوبيخ لكفار قريش أن لا يفعلوا كما فعل الكفار من آبائهم. ولذلك قال الله تعالى: {أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ (68) أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (69)} صدق الله العظيم. برغم أنّ كفار قريش ليسوا كآبائهم لم يعرفوا نبيّهم فهم له منكرون؛ بل يعرفونه كونه لبث فيهم عمراً من قبل أنْ يبعثه الله إليهم. تصديقاً لقول الله تعالى: {قُل لَّوْ شَاء اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ} صدق الله العظيم [يونس:16].

بينما النبي المبعوث إلى آبائهم الأوّلين لم يعرفوه فهم له منكرون كونه لم يتعرّف عليه أحدٌ لأنّ الله أماته مائة عامٍ ثم بعثه وسمّاه الله "ذو القرنين" أي ذو العمرين كونه تعمّر مرتين في الحياة الدنيا، وتعلمون أنه يقصد بالقرون أي أعمار الأمم من خلال قول الله تعالى:
{أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَىٰ (128)} صدق الله العظيم [طه]. ويقصدُ كمْ أهلك من أعمار الأمم،
فمن ثمّ تعلمون ما هو المقصود من تسمية نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل بذي القرنين أي ذو العمْرين كونه تعمّر مرتين كونه قضى عمراً ثم أماته الله مائة عامٍ ثمّ أحياه، وذلكم هو النّبي العربيّ أبو العرب الثالث إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم ولذلك يسمّى العرب في الكتاب آل إبراهيم، وكان الحاسدون من بني إسرائيل بن إسحاق يحسدون آل إبراهيم بن إسماعيل وهم العرب. ولذلك قال الله تعالى: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا (51) أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا (52)أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا (53) أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا (54)فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ ۚ وَكَفَىٰ بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا (55)} صدق الله العظيم [النساء].

وقد آتى الله آل إبراهيم العرب المُلْك فوق الأرض في زمن الملك تُبّع الذي آتاه الله المُلْك وحاجّ إبراهيم في ربّه، وقد أخبره نبيّ الله إبراهيم أنّه قد ابتعثه ربّه من بعد موته وهو الذي يحيي ويميت، فقال الملك تُبّع اليماني: "أنا أحيي وأميت"، وأحضر اثنين وقال: "هذا سوف أميته والآخر أطلقه في الحياة". ولكنّ نبيّ الله إبراهيم لا يقصد ذلك؛ بل يحيي من بعد الموت كما أحياه الله من بعد موته. ولم يُرِدْ نبيّ الله إبراهيم أنْ يدخل مع الملك تُبّع في جدلٍ خشية أن يقتل أحدَ الاثنين اللذين تمّ إحضارهما من سجن الملك، ولذلك أراد نبيّ الله إبراهيم أنْ يقيم عليه الحجّة بآياتٍ أُخَر. فقال الله تعالى:
{قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنْ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنْ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ} صدق الله العظيم [البقرة:258].

حتى إذا اتّبع نبيَّ الله إبراهيم طائفةٌ مؤمنون فمن ثمّ قام الملك تُبّع اليماني بحفر خندقٍ وأضرم فيه النار وكان يُلقي بمن لم يرجع عن دين إبراهيم في النار. ولذلك قال الله تعالى:
{وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ﴿١وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ ﴿٢وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ﴿٣قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ﴿٤النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ ﴿٥إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ﴿٦وَهُمْ عَلَىٰ مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ ﴿٧وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿٨الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَاللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿٩} صدق الله العظيم [البروج].

فمن ثمّ أنزل الله مطراً غزيراً أطفأ النار فاضطر الملك تُبّع وجنوده -وكانوا آلافاً- أن يدخلوا ديارهم حتى يخفّ المطر الشديد، فمن ثمّ أتى الله بنيانهم من القواعد فخرّ عليهم السقف؛ أصحاب البروج المشيدة، وآخرون أهل البيوت الدور الواحد تمكّنوا من الخروج من ديارهم بسرعةٍ أثناء الزلزال، ثمّ أرسل الله صواعقاً أثناء المطر فقتلهم جميعاً، ثمّ بعثهم من بعد موتهم جميعاً؛ جنودَ تُبّع الذين أهلكهم الله بالصواعق وكانوا ألوفاً. تصديقاً لقول الله تعالى:
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:243].

والسؤال الذي يطرح نفسه: فما سبب فرار الألوف من ديارهم حذر الموت؟ والجواب كونهم شعروا بالزلزال الأرضي ففروا من بيوتهم حتى لا يخرّ عليهم السقف فيموتوا. فمنهم من خرّ عليهم السقف ومنهم من تمكّن من الفرار ثم أماتهم الله بالصواعق أثناء المطر، فأحيا الله الألوف؛ جنود تبّع، فهداهم من بعد موتهم فجعلهم جنوداً لنبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم، كون إبراهيم حاجّ ربّه وقال: "يا رب، لقد أهلكتهم ولم يدعُ عليهم عبدك ونبيّك". ثم بعثهم الله كونه أهلكهم بسبب دعاء قومٍ مؤمنين ممن اتّبعوا نبيّ الله إبراهيم، ذلكم النبيّ الذي بعثه الله في الأمّة العربيّة الوسط الأولى من قبل قريش، وأهلكهم الله بالزلزال والصواعق. تصديقاً لقول الله تعالى:
{قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ (26)} صدق الله العظيم [النحل].

ومَنْ هم الذين من قبلهم الذين أهلكهم الله بالزلزال والصواعق؟ أولئك هم قوم تُبّع اليماني وهم الذين عمّروا الأرض أكثر مما عمّرتها الأمّة الوسط في زمن بعث النبيّ محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم، فأهلكهم الله بسبب تكذيبهم لنبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل. وقال الله تعالى:
{أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ ۖ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (9)} صدق الله العظيم [الروم].

والسؤال الذي يطرح نفسه: فمنْ هم الذين كانوا أشدّ منهم قوةً وعمروا الجزيرة العربيّة أكثر مما عمّرتها الأمّة العربية الوسط؟ والجواب تجدونه في محكم الكتاب في قول الله تعالى:
{إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَيَقُولُونَ (34) إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِينَ (35) فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (36) أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ أَهْلَكْنَاهُمْ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ (37)} صدق الله العظيم [الدخان].

وعلى كل حالٍ فقد آتى الله آل إبراهيم مُلْكَ تبّعٍ ظاهر الأرض ثم آتاهم ملكاً عظيماً باطن الحياة الدنيا، وذلك هو المُلْك العظيم الذي آتاه الله لذي القرنين نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل، وهو مُلْك آل إبراهيم نفسه الذي يؤتيه الله للإمام المهدي في جنّة بابل، وهي من ملك الحياة الدنيا، وكان الناس في بعث خاتم الأنبياء والمرسلين محمد صلى الله عليه وآله وسلم يعلمون ظاهراً من الحياة الدنيا فقط وهم عن الحياة الدنيا الآخرة غافلون. ولذلك قال الله تعالى:
{يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْـحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ} صدق الله العظيم [الروم:7].

فانظروا لقول الله تعالى:
{مِّنَ الْـحَيَاةِ الدُّنْيَا} بمعنى أنّه يوجد جزءٌ من الحياة الدنيا لم يحيطوا بها علماً. ولذلك قال الله تعالى: {مِّنَ الْـحَيَاةِ الدُّنْيَا} كونه توجد حياة الدنيا ظاهر الأرض وأخرى باطن الأرض. ولذلك قال الله تعالى: {يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْـحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ} صدق الله العظيم. والحياة الباطنة هي حياة باطن الأرض من تحت الثرى باطن الأرض فيها مُلْكٌ عظيمٌ. ولذلك قال الله تعالى: {لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ (6)} صدق الله العظيم [طه].

وآتى الله آل إبراهيم المُلْك في زمن نبيّ الله ذي القرنين إبراهيم بن إسماعيل وآتاهم الله ملكاً عظيماً فملكوا أرضاً لم يطأها أحدٌ من الأمّة الوسط من ذرية إبراهيم في عهد محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم. ولذلك قال الله تعالى:
{وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا ۚ وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزًا (25) وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (26) وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَئُوهَا ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا (27)} صدق الله العظيم [الأحزاب].

والسؤال الذي يطرح نفسه: فما هي الأرض التي أورثها الله لآل إبراهيم العرب لم تطَأُها الأمّة الوسط من آل إبراهيم؟ والجواب: هم آل إبراهيم العرب في الأمم الأولى آتاهم الله نصف ملكوت جنة بابل باطن أرضكم ونقلوا ومن رحل معهم ذرية الإنس إلى تلك الجنة جنوب السدّ الذي بناه أبوهم ذو القرنين إبراهيم بن إسماعيل، ورضيَ قبائلٌ من الجنّ أن يكون عليهم آلُ إبراهيم ملوكاً كونهم أنقذوهم من فساد يأجوج ومأجوج ببناء السدّ العظيم، وقد قاموا بتعليم قبائل الجنّ اللغة العربيّة الفصحى، ولذلك عندما صرف الله نفراً من الجنّ يستمعون القرآن فهموا لغة القرآن العظيم كون لغتهم هي نفس لغة القرآن العظيم إذ أنّ ملوك العرب آل إبراهيم قد علّموهم اللغة العربيّة فأصبحت هي اللغة الرسميّة جيلاً بعد جيلٍ في أمم جنوب سدّ ذي القرنين. ولديهم أُمَمَاً من الإنس ومنهم ذرية آل إبراهيم العرب، ومن بعد موت ذي القرنين بعد أن قضى عمره الثاني بدأ الدين يضمحل في تلك الأمم أمّةً من بعد أمةٍ وجيلاً بعد جيلٍ حتى مبعث محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وهم في ذلك الزمن صاروا لا يؤمنون أنّه يوجد بعثٌ من بعد الموت، ولذلك قال الجنُّ:
{وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الجن:7]. فأخبروكم عن عقيدة أمّة الإنس لديهم وهم الذين يعيشون معهم في أرضهم أنّهم ظنّوا كما ظننتم أنتم يا معشر الإنس ظاهر الحياة الدنيا أنْ لن يبعث الله أحداً، ولكن النّفر من الجنّ نقلوا إليهم رسالة القرآن العظيم وهو بلغتهم وفقهوه وتعلّموه وعلَّموه لأممهم جيلاً من بعد جيلٍ.

وعلى كل حالٍ، من ذا الذي يجادلني في أبي العرب الثالث إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن آزر إلا غلبته بسلطان العلم الملجم؟ ذلكم ذو القرنين رحل إلى أرض بابل من بعد مرور كوكب العذاب الذي أهلك الله به قرى لوطٍ وإبراهيم الجَدّ عليهم الصلاة والسلام، ومَكَثَتْ أطرافُ الأرض ذائبةً بحارها مئات السنين كون كوكب العذاب عندما يتجاوز الأرض تتباطأ في سرعتها مما سبب تباطؤ تجمد القطبين من بعد مروره بمئات السنين.

وعلى كل حالٍ ونذكركم يا معشر علماء الأمّة بقول الله تعالى:
{أُولَٰئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ} صدق الله العظيم [مريم:58].

والسؤال الذي يطرح نفسه: فمنْ هم المقصودون في قول الله تعالى:
{وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ} صدق الله العظيم؟ والجواب بالحقّ: فأمّا ذرية إبراهيم فهم آل إبراهيم بن إسماعيل، وأمّا ذرية إسرائيل فهم بنو إسرائيل. وربّما يودّ أن يقاطعني أحد الذين يهرفون بما لا يعرفون فيقول: "بل يقصد ذرية إبراهيم بن آزر". فمن ثمّ نردّ عليه بالحقّ ونقول: أليس إسرائيل هو من ذرية إبراهيم بن آزر فكيف تظنّ أنه يقصد إبراهيم الجَدّ الأول؟ أليس إسرائيل من ذريته؟ ولكن قال الله تعالى: {وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ} صدق الله العظيم، ويقصد ذرية إبراهيم بن إسماعيل وإسرائيل بن إسحاق وأنتم تعلمون أنّ إسرائيل هو نفسه يعقوب.

وأشهد الله وكفى بالله شهيداً أنّني الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني أعلن التحدي لكافة علماء المسلمين في مشارق الأرض ومغاربها إنْ يجادلوني في حقيقة نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن آزر إلا وأقمت عليهم الحجّة من محكم الذكر، ولن يتّبع الإمام المهديّ أهواءهم من بعد اليوم في شيء، ولن أثق في فتواهم في شيء كوني وثقت في فتواهم من قبل أنّ عزير هو الذي أماته الله مائة عامٍ ثم بعثه الله! وهيهات هيهات؛ بل اكتشفت أنّ فتواهم كانت خاطئة. ولكن ومن بعد ما اتّبعت فتواكم يا معشر علماء الأمّة فمن ثمّ خشيت على فتنة بعض الأنصار كون بعضهم سوف يقول: "ألم يقل الإمام المهديّ ناصر محمد في بيان من قبل هذا أنّ عزير هو الذي أماته الله مائة عامٍ ثمّ بعثه!". فمن ثم يردّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأقول: أتحداك أن تأتي ببيانٍ أنّي من أفتيت بذلك؛ بل وجدتكم أنتم وعلماءكم كذلك تعتقدون أنّ الذي أماته الله مائة عامٍ ثم بعثه بأنّه نبيّ الله عزير، غير أنّي أعترف بأني اتّبعت عقيدتكم التي وجدتكم عليها في شأن موت وبعث نبيّ الله عزير عليه الصلاة والسلام، ولا أنكر نبوّة نبيّ الله عزير من أنبياء بني إسرائيل، ولكني أنكر أنّه هو الذي أماته الله مائة عامٍ ثم بعثه، فهو ليس عزير نبيّ بني إسرائيل عليه الصلاة والسلام؛ بل ذلكم ذو القرنين وهو ذو العمرين النبيّ العربيّ إبراهيم بن إسماعيل.

وأشهد الله وكفى بالله شهيداً أنّي أعلن التحدي بالبيان الحقّ للقرآن العظيم، فمن كان من علماء الأمّة يراني على باطلٍ في فتوى النبيّ العربيّ نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل الذي لا يحيطون به علماً فليكن شجاعاً وينزّل صورته واسمه بالحقّ، ما لم فلا يحاورني في شأن نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل جبانٌ لا يجرؤ أن ينزّل صورته واسمه فلن أقيم له وزناً ما لم ينزّل صورته واسمه بالحقّ.

ويا أحبتي الأنصار السابقين الأخيار، فلتبلّغوا هذا البيان مواقع علماء المسلمين ومفتي ديارهم بكل حيلةٍ ووسيلةٍ. وإنّني الإمام المهديّ ليدعوهم لاستمرار الحوار في إثبات حقيقة النبيّ العربي أبي آل إبراهيم.

ذلكم إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم عليه الصلاة والسلام وقد عرفتم في الكتاب من هو ذو القرنين وأنه حقّاً ذو العمرين إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم.
وأمّا كوكب العذاب فقد مرّ في زمن نبيّ الله إبراهيم بن آزر ونبي الله لوط وقراهم على وجه الأرض، وإنما تمّ نفي وجود الملك النمرود بن كنعان في زمن إبراهيم بن آزر؛ بل وجدته الملك تُبّع اليماني وكان موجوداً في زمن بعث نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل وهو صاحب الأخدود النار ذات الوقود.


ويا أحبتي الأنصار لا يجوز لكم فتنة بعضكم بعضاً فحين يواجه أحدكم شكٌ في مسألة فليكتبها إلينا في رسالةٍ خاصةٍ حتى نعده بتفصيلها في بيانٍ شاملٍ وكاملٍ يتمّ تنزيله للناس جميعاً فلا يخشى من شيء من لا ينطق إلا بالحقّ، وأتحدى بالحقّ، وحقيق لا أقول على الله إلا الحقّ لمن أراد أن يتّبع الحقّ، وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..

أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
___________