- 2 -
الإمام ناصر محمد اليماني
21 - 02 - 1436
هـ
13 - 12 - 2014
مـ
۲۲ ـ آذر - ۱۳۹۳ ه.ش

08:03
صبح

[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــــــة الأصليّة للبيـــان ]
https://mahdialumma.org/showthread.php?p=169381

ــــــــــــــــــ

پاسخ به سؤالات پرسشگران و موعظه برای متقیان و پند برای «مقوین» و نور برای مبصران و حسرت برای کافران .

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله وأئمة الكتاب من أوّلهم إلى خاتمهم محمد رسول الله وآلهم الطيبين و جميع المؤمنين، أما بعد..
وآنچه که در پی می‌آید، پاسخ به پرسشگران است:
اول به سؤال علاء الدین نورالدین عزیزم جواب می‌دهم که پرسیده است: «شیطان چه شکی را به نفس نبی الله ابراهیم بن اسماعیل عليه الصلاة والسلام القا کرد؟»
علاء الدین نورالدین، امام مهدی می‌داند که منظور تو
از این سؤال چیست. تو در ادامه همان آیات در سوره بقره ذکری از ابراهیم و زنده شدن پرندگان را دیده‌ای و از ترس به فتنه افتادن انصار، نمی‌خواهی با امامِ خود مجادله کنی. پس به تو و همه کسانی که به حق سؤال می‌کنند، حکمت بالغه از اینکه چرا داستان ابراهیم بزرگ [جد] بعد از ابراهیم پسر [نوه ابراهیم بزرگ] آمده‌است را بیان می‌کنیم. ما آیات را به دنبال هم آورده و سپس بیان آنها را بیان خواهیم آورد. خداوند تعالی می‌فرماید:
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ‎﴿٢٥٨﴾‏ أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۖ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۖ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ ۖ وَانظُرْ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ ۖ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‎﴿٢٥٩﴾وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ‎﴿٢٦٠}صدق الله العظيم [البقرة].
عزیزان من در راه خدا، ای قومی که محبوب خداوند هستید و محب او [یحبهم الله و یحبونه] بیایید تا حکمت پشت سر هم آمدن این دو قصه‌ی زنده شدن مردگان بعد از قصه‌ی کسی که بر سر پروردگارش با ابراهیم مجادله می‌کرد و این فرموده خداوند که قبل از آن ذکرش آمد که خداوند است که می‌میراند و زنده می‌کند را به شما بیاموزم. علت اینکه این دو قصه بعد از داستانی آمده است که در آن کسی با ادعای اینکه این من هستم که زنده می‌کنم و می‌میرانم؛ با ابراهیم بر سر پروردگارش مجادله می‌کرد این است: بعد از آنکه آن فرد [پادشاه تبع] گفت: «این من هستم که زنده می‌کنم و می‌میرانم»، ابراهیم از ادامه جدال با پادشاه بر سر این مسئله دست برداشت چون پادشاه بعد از اینکه ادعا کرد این من هستم که زنده می‌کنم و می‌میرانم؛ دو زندانی را آورد و به ابراهیم گفت: «یکی از این دو را می‌توانم همین حالا بکشم و دیگری را رها سازم تا زنده بماند». ابراهیم ترسید، اگر در همین زمینه به گفت‌وگو ادامه دهد، پادشاه تبع عناد بورزد و بگوید: «این منم که زنده می‌کنم و می‌میرانم» و سراغ یکی از آنها رفته و گردنش را با شمشیر بزند و به دیگری بگوید برو آزادی. برای همین می‌بینید که نبیِّ خداوند ابراهیم از ادامه جدال و چالش برسر زنده کردن اموات دست برمی‌دارد و پیرامون طلوع خورشید با او مجادله کرده و می‌گوید خداوند، خورشید را از مشرق بالا می‌آورد، تو از مغرب بیاور و با این چالش او را عاجز می‌کند.

سؤالی که مطرح می‌شود این است: آیا پادشاه تبع توانست در برابر ابراهیم حجت اقامه کرده و مرده‌ای را زنده نماید؟ جواب این است که: خیر، همانا که ابراهیم مجبور شد در برابر پادشاه تبع سکوت نماید تا از جان یکی از دو نفری که پادشاه آورده بود محافظت نماید. او از این در هراس بود که پادشاه تبع برای اثبات حرف خود، یکی از آنان را بکشد. اما مقصود نبیِّ خداوند این نبود لذا خداوند بلافاصله برای روشن کردن مقصود از «زنده کردن» این‌گونه فتوا می‌دهد که «مانند کسی است که ازکنار قریه‌ای [ویران شده] گذشت و پرسید چگونه خداوند اهل این آبادی را بعد از مرگ زنده می‌کند؟» و خداوند او را برای صد سال میراند و سپس زنده کرد. مقصود خداوند از «زنده کردن» این است و این اتفاقی است که برای نبیِّ خداوند ابراهیم بن اسماعیل رخ داده بود و یا مانند پرندگانی که نبی الله ابراهیم بزرگ [جد] به اذن خداوند بعد از مرگ آنها را زنده کرد. برای همین دو داستان بلافاصله بعد از مجادله می‌آید تا منظور از این چالش را که زنده کردن اموات است، روشن سازد. چون حبیب من در راه خدا، علاءالدین، گمان کرد ابراهیم بن اسماعیل است که چهار مرغ را زنده کرد تا قلبش بعد از شکی که برایش پیش آمده بود، مطمئن گردد. پس ما به حق به او جواب داده و می گوییم:
خیر حبیب من در راه خدا،علاءالدین
نورالدین العلیمی، چگونه ممکن است کسی که خودش صد سال مرده و سپس زنده شده‌است، درباره زنده شدن مردگان در قلبش دچار تردید شود! نور چشم من، این‌طور نیست. بلکه به حق به شما آموختیم چرا قصه درباره زنده شدن مردگان بلافاصله بعد از جدال پادشاه تبع با ابراهیم پسر [ابراهیم بن اسماعیل]آمده است. برای این است که مقصود خداوند از مبارزه‌طلبی روشن شود و موضوع تحدی این است: «منظور از زنده شدن مردگان چیست» پس داستان کسی می‌آید که از کنار قریه‌ی ویران شده‌ای می‌گذرد و می‌گوید چگونه خداوند این مردگان را زنده می‌کند؟ پس خدا او را می‌میراند و بعد از صد سال زنده می‌کند. از آنجا که این حادثه برای نبیِّ خداوند ابراهیم بن اسماعیل رخ داده بود و مجادله بین پادشاه تبع و نبیِّ خداوند ابراهیم بن اسماعیل نیز بر سر این بود که ابراهیم به او گفت پروردگارش او را صد سال میرانده و سپس زنده کرده است و در مقابل پادشاه تبع که ادعای ربوبیت می‌کرد گفت: «من زنده می‌کنم و می‌میرانم» و ماجرایی که برای نبی الله ابراهیم بن اسماعیل رخ داده‌بود، باعث مجادله بین آنها گردید.
حبیبان من در راه خدا، آیا بیان حق این فرموده خداوند را می‌دانید؟ خداوند تعالی می‌فرماید: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ}؟ یعنی آیا می‌بینی آن کس را که با ابراهیم بر سر پروردگارش که او را صد سال میرانده و سپس زنده کرده بود؛ مجادله می‌کرد؟ و این پاسخ کسی است که ادعای خدایی کرده و گفت: {قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ}.عزیز من علاءالدین نورالدین؛ متوجه خبر شدی؟
حال جواب سؤال عزیز دیگر «الی الرحمن وفدا» را می‌آوریم. او یکی از بیانات قدیم امام مهدی ناصر محمد یمانی را آورده که در آن آیه برانگیخته شدن کسانی آمده است که از ترس مرگ از دیارشان گریخته بودند. ما درجواب او به حق می‌گوییم: عزیز من، برتوست که دوباره به بیانی که نقل قول را از آن آورده‌ای، مراجعه کنی. خواهی دید که من در آن بیان به درگاه خداوند دعا کرده‌ام که برانگیخته شدن مردگان در عصر امام مهدی نیز مثل برانگیخته شدن مردم در این آیه باشد. پس دعای قبل از آیه را درست همان‌گونه که در آن بیان قدیمی هست برایتان نقل می‌کنیم:
اقتباس المشاركة :
و همچنین امیدوارم پروردگارم برانگیخته شدن اول را فضل و رحمتی از جانب خود قرار دهد مانند این فرموده خداوند تعالی که:{ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاس وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النّاس لا يَشْكُرُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۴۳].
انتهى الاقتباس
اما زمان بیان آن فرا نرسیده بود، برای همین از خداوند خواستم که برانگیخته شدن در عصر امام مهدی مانند برانگیخته شدن قوم دیگر باشد.
و اما این آیه را در همان بیان درجایی دیگر نیز آوردیم، چون این ماجرا در زمان امام مهدی نیز رخ خواهد داد و خداوند قومی را که ازترس زلزله ناشی از کوکب عذاب از خانه‌هایشان می‌گریزند با سنگ‌هایی که از آن کوکب سقوط می‌کنند، هلاک می‌کند و سپس آنها را برمی‌انگیزد. من می‌دانم آنها چه گروهی از مردم هستند چون کوکب عذاب عده‌ای را هلاک و عده دیگری را عذاب می‌کند و این دسته می‌گویند:
«ربنا اكشف عنا العذاب إنا مؤمنون»
به هر حال عزیزان من در راه خدا، بدانید بیانات امام مهدی از قرآن همچون اجزای یک ساختمان، مرتبط و پیوسته هستند و یکدیگر را محکم می‌کنند و دانش انصار درباره بیان حق قرآن عظیم باید عمیق‌تر شود. منظور از عمیق‌تر شدن [رسوخ انصار در بیانات] این است که باید در هر فرصتی که پیدا می‌کنند به‌صورت کلی به بیانات قبلی بازگردند تا علم بیان حق قرآن را درک و از راسخان در علم باشند [مترجم: بیانات یکدیگر را تکمیل می‌کنند پس باید به بیانات قبلی بازگشت تا با آموختن مطالبی که در بیانات جدید می‌آیند؛ بیانات قبلی بهتردرک شوند]. ما از شما نمی‌خواهیم بیانات را حفظ کنید بلکه آنها را بفهمید چراکه نور کتاب و بصیرتِ برای خردمندان در فهم قرآن است. چون اصل، فهمیدن آیات قرآن است و مقصود از تنزیل قرآن عظیم تدبر و فهمیدن آن می باشد.
اما با کمال تأسف یکی
از انصار عزیزم با نام «الباحث» که بر سر اهالی اعراف با امام مهدی جدال می‌کند، می‌گوید اهالی اعراف آنهایی که امام مهدی فتوا داده‌است [یعنی کفاری که رسولی برایشان نیامده و حجت بر آنان اقامه نشده] نیستند. با کمال تأسف انصار «الباحث» می‌خواهد انصار را دچار این توهم کند که امام مهدی ناصرمحمد یمانی از فتوای خود درباره قریشیان کافر که قبل از برانگیخته شدن محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم از دنیا رفته‌اند برگشته است. «الباحث» تصور می‌کند ناصر محمد یمانی فرستاده شدن نذیر در میان آنان را ثابت کرده و خداوند برای ایشان [کافران قبل از بعثت پیامبر] حجت آورده‌است. پس امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ می‌گوید: ای انصار من گوش کن چه می‌گویم و درباره آن فکر کن. بعد از آنکه امام مهدی ناصر محمد یمانی، فتوایی را با برهان برگرفته از آیات محکم کتاب صادر کرد؛ تا زمانی که زنده است چه در دوران گفت‌وگو و چه بعد از ظهور، هرگز از آن برنمی‌گردد و تو از شاهدان این امر باش. چنین چیزی هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد و نباید هم رخ دهد چون تنها زمانی بیان امام مهدی دچار تناقض می‌شود که در قرآن عظیم تناقضی باشد و پروردگار من منزه از آن است [که کلامش متناقض باشد] و چه کسی راست‌گوتر از خداوند است.
عزیز من انصار «الباحث»، بیان را از موضع خودش تحریف نکن. ما ثابت نکردیم که خداوند برای پدران کافر قریش که قبل از آنان زندگی می‌کردند، رسول فرستاده است. بلکه از فتوای خداوند پیروی کردیم که می‌فرماید برای پدران اولیه [اجداد دورتر] نذیر فرستاده شده‌است نه برای پدرانی که از نظر زمانی به آنها نزدیک بودند. پس با دقت به درستی داستان قرآن عظیم درباره این دو آیه توجه کن. خداوند تعالی می فرماید:
س ‎﴿١﴾‏ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ‎﴿٣﴾‏ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‎﴿٤﴾‏ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ‎﴿٥﴾‏ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ‎﴿٦﴾‏ }صدق الله العظيم [يس].
دراینجا مقصود خداوند پدرانی است که از نظر زمانی به آنها نزدیک هستند و منظور «آباءواجداد» دورتر و اولیه که نذیر برایشان فرستاده شده نیست. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{ أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ ‎﴿٦٨﴾}صدق الله العظيم [المؤمنون].
حکمت ربانی از اینکه آنها را به عنوان «الأولین» مشخص می‌کند چیست؟ این برای آن است که افترازنندگان نگویند قرآن دارای تناقض است و چگونه در یک آیه می‌گوید برای پدرانشان انذار کننده فرستاده نشده و در آیه ای دیگر تأکید می‌نماید که برای پدرانشان انذارکننده فرستاده شده‌است. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید: «آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ»، اینها امت‌های اولیه و پیشین عرب هستند که از فرزندان نبی الله اسماعیل بن ابراهیم بودند و آنها«آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِونَ»اند. اما برای امت میانی که بین دو امت هستند، رسولی فرستاده نشده‌است و منظور از دو امت، امت هم عصر محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم و امت‌های اولیه‌اند. خداوند برای امتی که در فاصله زمانی این دو امت زندگی کردند، انذارکننده‌ای نفرستاده‌است. اینها اجدادی هستند که از نظر زمانی نزدیک به معاصران محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم زندگی می‌کردند نه اجداد اولین و دور. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
س ‎﴿١﴾‏ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ‎﴿٣﴾‏ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‎﴿٤﴾‏ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ‎﴿٥﴾‏ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ‎﴿٦﴾‏ }صدق الله العظيم [يس].
وضعیت امت هم عصرمحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نیز چنین است و پیش از ایشان، منذری برای آن نیامده‌است. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
{لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ‎﴿٤٦﴾‏}صدق الله العظيم [القصص].
عزیز من در راه خدا، «الباحث» ! والله، والله، والله، اگر امام مهدی از عقیده باطل تو پیروی کند، این عقیده‌ی باطل کتاب خداوند را متناقض و پر از اختلاف نشان می‌دهد و پناه بر خداوند که از جاهلان باشم. عزیز من تو قرآن را از پیش خود تفسیر می‌کنی و برای همین هم مرتب و پشت سرهم دچار اشتباه می‌شوی و اصلاً به حق نمی‌رسی. شما هم مانند سایر مفسرانی هستی که جرأت می‌کنند قرآن را از پیش خود تفسیر کنند.
ای مرد! آیا نمی‌دانی تفسیر چیست؟ تفسیر، روشن نمودن مقصود کلام خداوند است و بلکه مقصود اصلی و اساسی از نزول کتاب است. وقتی چیزی را به خداوند نسبت می‌دهی که خداوند آن را نفرموده‌ و مقصودش نبوده‌است، در پیشگاه، خداوند، چه وضعی خواهی داشت؟ چون با فتوایت هم خود و هم امت خود را گمراه کرده‌ای؟ای نور چشم امام، بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی خود قرآن است، منظور من متن بیان نیست بلکه مقصودم برهانی است که از محکمات قرآن برای بیانات آورده می‌شود. زمانی که برایتان فتوا می دهم اصحاب اعراف کافرانی هستند که حجت برایشان آورده نشده و جزو عذاب شوندگان نیستند و نه در بهشت‌اند و نه در آتش، این فتوا را با ظن و از فکر و نزد خودم نیاورده‌ام، چرا که ظن کسی را از حق بی نیاز نمی‌کند. بلکه مبنای آن، فتوای پروردگارم است که در آیات محکم کتابش آمده است. خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿١٥﴾}صدق الله العظيم [الإسراء]
این آیات، از آیات محکم و اساسی کتاب‌است که برای علمای امت و عامه مسلمانان کاملاً روشن و واضح بوده و نشان می‌دهد خداوند، غافلانی را که علت غفلتشان از حق، فرستاده نشدن منذر از جانب خداوند است، حتی اگر ظالم هم باشند، عذاب نمی‌نماید. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{ذَٰلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ‎﴿١٣١﴾‏}صدق الله العظيم [الأنعام].
وقتی خداوند کافرانی را که زنده‌اند به دلیل نفرستادن منذر و اقامه حجت بر آنان، با عذاب هلاک نمی‌کند؛ چطور ممکن است مردگانی را عذاب نماید که قبل از برانگیختن منذر در میانشان از دنیا برده باشد! ای مرد، خداوند ظالم نیست او منزه و بسیار والاتر از این گمان‌هاست. نه تنها چنین نیست، بلکه می‌بینی که اعتراف می‌نماید اگر بعد از مرگ، کسانی را عذاب کند که منذر در میانشان نفرستاده است؛ در برابر او حجت خواهند داشت چون رسولی برایشان فرستاده نشده‌است که حجت برایشان اقامه کند. لذا خداوند تعالی می‌فرماید:
{ رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ‎﴿١٦٥﴾}صدق الله العظيم [النساء]
عزیز من در راه خدا، آیاتی که شما با آنها با من مجادله می‌کنی، اختصاص به اقوامی دارد که با تنزیل کتاب، حجت برایشان اقامه شده است، پس شاکر باش و اگر نپذیری و اصرار داشته باشی که اهالی اعراف، کافرانی نیستند که برایشان حجت اقامه نشده‌است؛ امام مهدی برایت حجت آورده و به حق می‌گوید: پس بیا و بیان حق این فرموده‌ی خداوند را بیاور که می‌فرماید:
{وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿١٥﴾}صدق الله العظيم [الإسراء]
و بیان حق این فرموده‌ی خداوند تعالى:
{ذَٰلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ‎﴿١٣١﴾‏}صدق الله العظيم [الأنعام].
و بیان حق این فرموده‌ی خداوند تعالى:
س ‎﴿١﴾‏ وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ‎﴿٢﴾‏ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ‎﴿٣﴾‏ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ‎﴿٤﴾‏ تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ‎﴿٥﴾‏ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ‎﴿٦﴾‏ }صدق الله العظيم [يس].
جز این نیست که پدر محمد رسول الله، عبد الله بن عبد المطلب و مادرش، آمنة بنت وهب از کافران غافل بودند. از کسانی که با برانگیخته شدن منذر برایشان حجت آورده نشده‌بود و برای همین نیز آنها از اهالی اعراف‌اند و در روز قیامت نه در بهشت هستند و نه در آتش. و اما در حال حاضر چیزی از حیات برزخی درک نمی‌کنند، مانند این است که در خواب باشند و به‌خاطر همین، روزی که بعد از مرگ، خداوند آنها را ‌برمی‌انگیزد، می‌گویند:
{يا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا} [يس:۵۲]
ببین چه سؤالی می‌کنند
: «مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا». سپس کافرانی که با فرستادن رسول برایشان حجت اقامه شده‌است، به آنها جواب می‌دهند:
{هـٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَـٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ﴿٥٢﴾} [يس].

عزیز من در راه خدا، بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی از قرآن مانند بنایی پایدار [بنیان المرصوص] است و بیان‌ها باعث استواری و تقویت یکدیگر شده و با دقت و به درستی آورده می‌شوند. به اذن خداوند، درستی و صدق بیان حق قرآن به همان درستی و صدق خود قرآن و دقیق بودن آن از نظر نداشتن کوچک‌ترین تناقض و اختلاف است. برای همین است که می‌بینید امام مهدی ناصر محمد یمانی تمام علمای مسلمین را به مبارزه فرا می‌خواند تا اگر می‌توانند تنها در یک مسئله از قرآن در مقابل او حجت بیاورند و بگویند: «ناصر محمد یمانی، بیان تو برای فلان آیه حق نیست» و سپس بیان حق آن را آورده و تفسیری بهتر از بیان ناصر محمد یمانی ارائه دهند. هیهات، هیهات، به پروردگار زمین و آسمان‌ها سوگند که نمی‌توانند مگر اینکه کوه از سوراخ ته سوزن رد شود. عزیز من دیانا، تو کلمه‌ای از این بیان را تعدیل کرده و می‌نویسی شتر «جمل» ولی من گفتم کوه «جبل» که بزرگتر از شتر است؛ آیا می توانید کوه را از ته سوزن رد کنید؟ این مبارزه طلبی از روی غرور نیست، بلکه تحدی امام ناصر محمد یمانی از این جهت است که سزاوار است بر خدا جز حق نگویم [اشاره به آیه کریمه: «حقيقٌ لا أقول على الله إلا الحقّ.»الأعراف:۱۰۵]
حال جواب سؤال الحسینی عزیز یا عمر بن خطاب را می‌آوریم. دقیق به یاد ندارم کدام یک این سؤال را مطرح کردند! اما سؤال را به خاطر دارم که: «مگر خداوند نفرموده است: {وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ } [الأنعام:۲۸چرا خداوند سپاهیان تبع را بعد از مرگ هدایت نمود و به یاری نبی خود ذوالقرنین فرستاد؟».
در پاسخ عزیز پرسشگر می‌گویم: چون آنها اعتقاد نداشتند که اگر خداوند
آنها را برانگیزد، بدون تردید به سوی حق هدایت می‌شوند و بی شک راه پیروی از آیات پروردگارشان را در پیش خواهند گرفت، در حالی که کافرانی که در آتش هستند اعتقاد دارند که اگر خداوند آنها را به حیات دنیوی بازگرداند؛ بی شک وتردید به سوی –آیات-حق پروردگارهدایت خواهند شد. آنها پیش خود از این امر اطمینان کامل داشته و فراموش کرده‌اند که قلب‌هایشان در دست خداوند است و آن را به هرحالی که بخواهد درمی‌آورد و هدایت به دست آنان نیست که درباره خودشان فتوا بدهند که بدون کمترین شکی، از حق آمده از جانب پروردگار پیروی خواهند کرد. بلکه هدایت به دست خداوند است ولی اکثر مردم نمی‌دانند. خداوند [تنها] کسانی را که رو به سوی او کرده و با انابه از او بخواهند تا هدایتشان کند، راهنمایی خواهد کرد که خداوند نسبت به بندگانش رئوف است.
این بیان حق را با فرموده خداوند به پایان می‌بریم. خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ۖ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‎﴿١٦﴾‏ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ ۖ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‎﴿١٧﴾‏ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ‎﴿١٨﴾‏ أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ‎﴿١٩﴾‏ قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ‎﴿٢٠﴾‏ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَن يَشَاءُ ۖ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ ‎﴿٢١﴾‏ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ۖ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ‎﴿٢٢﴾‏ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَٰئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‎﴿٢٣﴾ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ‎﴿٢٤﴾‏ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ ‎﴿٢٥﴾‏ ۞ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ ۘ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ‎﴿٢٦﴾‏ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ‎﴿٢٧﴾‏ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ ‎﴿٢٨﴾‏ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ ۖ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ‎﴿٢٩﴾‏ قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ ‎﴿٣٠﴾‏وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ ۖ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ ‎﴿٣١﴾‏ قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا ۚ قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا ۖ لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ‎﴿٣٢﴾‏ وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ‎﴿٣٣﴾‏ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰ أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ‎﴿٣٤﴾‏ وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ‎﴿٣٥﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].
ای علمای امت! به‌راستی که با تدبر در این آیات می‌بینید که قصه نبی الله ابراهیم و لوط از اول تا آخر در آن آورده شده‌است. آن دو به‌خاطرعبادت بت‌ها به جای خداوند و به‌خاطرعمل زشت قوم لوط، با مردم مجادله کرده و برایشان حجت می‌آوردند. در اینجا خبری از مجادله إبراهيم [جَدّ] عليه الصلاة والسلام با کسی که ادعای ربوبیت می‌کرد نمی‌یابید. بین داستان ابراهیم بزرگ [جد] و ابراهیم پسرعلیهم الصلاة و السلام اختلاف زیادی وجود دارد؛ پس چرا داستان‌های قرآن را از پیش خودتان با هم مخلوط می‌کنید؟ و چرا چیزی را که نم‌ دانید به خداوند نسبت می‌دهید؟ یا مگر شما نمی‌دانید خداوند به فرزندان اسماعیل نیز، مانند فرزندان إسحاق نبوت و کتاب عطا نموده‌است؟ ولی تعداد انبیا و رسولانی که از ذریه اسماعیل بودند با رسولان و انبیای ذریه إسحاق مساوی نبود. یا اینکه مگر شما نمی‌دانید جَدِّ شما نبیِّ خداوند اسماعیل علیه الصلاة و السلام؛ همانی است که با صفت «الغلام العليم الحليم» وصف شده‌است؟ یا مگر نمی‌دانید جَدِّ دوم اعراب یعنی نبیِّ خداوند اسماعيل بن ابراهيم بود که به پدرش گفت برای اجرای امری که خداوند در خواب به پدرش کرده‌است، او را ذبح کند؟ اما شما می‌توانید بفهمید که به حق، این نبیِّ خداوند اسماعیل بود نه اسحاق و از این فرموده خداوند تعالی این امر را استنباط می‌نمایید که می‌فرماید:
{بَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ‎﴿١٠١﴾‏ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ‎﴿١٠٢﴾‏ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ‎﴿١٠٣﴾‏ وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ ‎﴿١٠٤﴾‏ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ‎﴿١٠٥﴾‏ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ ‎﴿١٠٦﴾‏ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ‎﴿١٠٧﴾‏ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ‎﴿١٠٨﴾‏ سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ ‎﴿١٠٩﴾‏ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ‎﴿١١٠﴾‏ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ‎﴿١١١﴾‏ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ ‎﴿١١٢﴾‏ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَىٰ إِسْحَاقَ ۚ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ‎﴿١١٣﴾}صدق الله العظيم [الصافات].
ممکن است کسی این سؤال را مطرح نماید : «کدام کلمه است که به نبیِّ خداوند اسماعیل اشاره می‌کند؟». امام مهدی در پاسخ پرسشگران می‌گوید: {وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿۱۱۳﴾} صدق الله العظيم، یعنی ما به اسماعیل و إسحاق برکت داده و کتاب و نبوت را به دودمان آنان عنایت نمودیم و برخی از فرزندان آنها نیکوکاربودند و برخی آشکارا به خود ظلم کردند و علت آنکه او از اسماعیل و اسحاق سخن می‌گوید این است که خداوند تعالی می‌فرماید: { ذُرِّيَّتِهِمَا}.خداوند دودمان ابراهیم را به دو گروه تقسیم می‌کند، فرزندان پسرش اسماعیل و فرزندان پسر دیگرش اسحاق که بر آنان و پدرشان سلام و صلوات باد.
ای علمای امت! والله، والله، والله، قسم حق به خداوند حق که امام ناصر محمد یمانی برای اثبات نبوت پدر اعراب، ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر برایتان حجت اقامه خواهد کرد. ممکن است یکی از علمای امت که در خواندن و تدبر در قرآن تنبل است، بخواهد بگوید: «ناصر محمد یمانی، بیانات تو طولانی و خسته‌کننده است و موضوعات زیادی را در آن می‌آوری، نمی‌خواهی خلاصه‌ و مختصرش کنی؟» امام مهدی ناصر محمد در پاسخ علمای تنبل و بی حال مسلمین می‌گوید: به خداوند قسم، اگر به حق طالب علم بودی، در قلبت احساس شعف کرده و بی تابانه می‌پرسیدی: «آیا چیز بیشتری هم هست؟». ولو اینکه طول بیان هزار متر هم باشد طالب حقیقی علم خسته نمی‌شود.
ای علمای مسلمین که حوصله تدبر و تفکر در بیانات حقی را که مهدی منتظر ناصر محمد یمانی درباره ذکر می‌آورد، ندارید؛ بیایید تا به اختصار برایتان بگوییم، خداوند تعالی می‌فرماید:
{ ...مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا ۚ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ۩ ‎﴿٥٨﴾} صدق الله العظيم [مريم].
نمی‌توانید بگویید منظور ابراهیم بزرگ [جد] است. باز هم تکرار کرده و می‌گوییم هرگز نمی‌توانید برهانی آشکار بیاورید که نشان دهد در این آیات مقصود از نبی الله ابراهیم، نبیِّ خداوند ابراهیم بن آزر است، چراکه مقصود خداوند ابراهیم پسر است نه ابراهیم بزرگ، یعنی از نبیِّ خدا، ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم سخن گفته می‌شود.
خداوند و تمام انصار پیشگام و برگزیده و تمام حق‌جویانی که بر سر میز
گفت‌وگو حاضر هستند و تمام لشکر خداوند واحد و قهار در آسمان‌ها و زمین را به شهادت می‌گیرم، اگر در بیان این آیه بر ناصر محمد یمانی غلبه کنید و ثابت نمایید منظور ابراهیم بزرگ [جد] است نه ابراهیمی که پسر اسماعیل است؛ بر من است که از ادعای خود در مورد مهدی منتظر بودنم بازگردم و تمام انصار من در سراسر جهان نیز باید از پیروی از من دست بردارند. تکرار کرده و می‌گوییم: والله، والله، نمی‌توانید برای این آیه یا غیر آن، بیانی هدایتگرتر از بیان امام مهدی ناصر محمد یمانی بیاورید. بفرمایید و شانس خود را امتحان کرده و بر سر میز آزاد گفت‌وگوی جهانی حاضر شوید. غرور ناشی از علوم باطلی را که در نزد خود دارید، کنار بگذارید. والله، والله، مطالب باطلی که نزد شماست را با بیان حق قرآن عظیم ریشه‌کن کرده و نابود می‌کنیم. حق را برسر باطل می‌کوبیم تا آن را در هم شکند و باطل محو و نابود گردد و یا چون خاکستری در روزی توفانی به باد رود و پراکنده شود.
این امام مهدی است که به شما از وجود یک نبیّ در کتاب خبر می‌دهد که ایمان به او بر شما واجب است، چون نباید بین رسولان خداوند فرقی قائل شوید. اگر وجودِ پدر سوم اعراب نبیّ الله ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر را انکار کنید، به حق در مقابلتان حجت می‌آورم و جدال در کتاب را مختصر کرده و به این آیه محکم و روشن که بی شک و تردید به او اشاره می‌کند بسنده می‌نمایم و می‌گویم، خداوند تعالی می‌فرماید:
{ ...مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا ۚ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ۩ ‎﴿٥٨﴾} صدق الله العظيم [مريم].
ای علمای مسلمین، اگر بگویید منظور ابراهیم بزرگ [جد] یعنی ابراهیم بن آزراست؛ به حق برایتان حجت آورده و می‌گوییم:
مگر اسراییل از ذریه‌ی ابراهیم
بن آزر نیست؟ اما در اینجا از دو دودمان صحبت می‌شود که از ذریه‌ی ابراهیم بن آزر منشعب می‌شوند: ذریه‌ی نبی الله اسماعیل و ذریه‌ی نبی الله إسحاق علیهماالصلاة والسلام. نبی خداوند ابراهیم بن اسماعیل از ذریه‌ی اسماعیل است و نبیّ الله اسرائیل از ذریه نبی خداوند إسحاق است. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{{{{{{{{{{ وَمِن ذريّة إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ }}}}}}}}}} صدق الله العظيم.
چون این دو نسل، منشعب از ذریه‌ی ابراهیم بزرگ [جد] هستند و امکان ندارد بتوانید بگویید: «مقصود خداوند ابراهیم بزرگ [جد] است و در کتاب، نبی دیگری به‌جز ابراهیم بن آزرعليه الصلاة والسلام وجود ندارد». بار دیگر شما را به حق به چالش می‌کشیم و تکرار کرده و می‌گوییم: والله که جاهل‌ترین اعراب نیز این آیه را می‌فهمند، چه برسد به افراد باهوش و علمای امت؛ چون امکان ندارد مقصود خداوند ابراهیم بزرگ باشد، چرا؟ چون شما می‌دانید که نبی الله اسراییل خود از ذریه‌ی نبی الله ابراهیم بن آزر است و چگونه ممکن است خداوند آنها را دو ذریه جدا دانسته و بگوید: {وَمِن ذريّة إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ }؟ ولی اگر حق همان باشد که شما قبل از برانگیخته شدن امام مهدی اعتقاد داشتید که ابراهیم در این آیه همان ابراهیم بن آزر باشد؛ پس بگویید ذریه ابراهیم [که جداگانه ذکر شده] کیست؛ چون اسراییل که خود ذریه ابراهیم است. اما مقصود خداوند، ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم و همچنین اسرائیل بن اسحاق بن ابراهیم است. چون این دو سلسله از ذریه ابراهیم بزرگ [جد]هستند و آغاز هر یک از آنها با نبی الله اسماعیل و نبی الله إسحاق عليهما الصلاة والسلام است. نبی خداوند ابراهیم پسر، فرزند اسماعیل است و نبی الله اسرائیل فرزند نبی خداوند اسحاق است.
ای علمای امت! تا کی از دعوت امام مهدی ناصر محمد یمانی رو برمی‌گردانید؟ آیا علم مرا باطل می‌دانید؟ پس بیایید در مقابل من حجت بیاورید و از حدود دین دفاع کنید؛ اگر راست می‌گویید. تا کی شیطان مانع شما می‌شود که به بهانه و ترس از این که امام مهدی ناصر محمد یمانی، مهدی منتظر حق نباشد، او را تصدیق نکنید؟ پس در برابر شما به حق حجت می‌آورم: شما مهدی منتظر را عبادت می‌کنید یا خداوند واحد و قهار را؟ آیا فکر نمی‌کنید؟! بگذار ناصر محمد یمانی مهدی منتظر باشد و یا یک تجدید کننده دینی یا یک محقق اسلامی، هر طور که می‌خواهید و میلتان است حساب کنید؛ مهم‌ترین چیز نزد خداوند این است که از حق آمده در آیات محکم کتاب پیروی کنید که حجت خداوند بر شماست و اگر نسبت به آن کافر گردید، به علت روگردانی از آیات محکم و روشن کتاب، خداوند شما را عذاب خواهد کرد.
و اما اینکه آیا ناصر محمد یمانی، مهدی
منتظر است؟ تنها خود ناصر محمد یمانی است که درباره آن مورد حساب‌رسی قرار می‌گیرد. و اگر دروغ گفته باشم، بار این دروغ بر عهده من است ولی خداوند شما را بر اساس پیروی از آیات روشن پروردگارتان مورد محاسبه قرار می‌دهد. ای عجب! چطور از کتابی که به آن ایمان دارید پیروی نمی‌کنید! آیا می‌بینید ناصر محمد از چیزی غیر از آن چه که بر محمد صلى الله عليه وآله وسلم نازل شده با شما مجادله کرده و حجت می‌آورد؟ آیا فکر نمی‌کنید! شما را چه می‌شود که هر گاه امام مهدی ناصر محمد یمانی نکته‌ای جدید برایتان می‌آورد؛ سکوت می‌کنید؟ آیا می‌خواهید در مورد فتوای وجود نبیّ جدید در کتاب یعنی پدر سوم اعراب، نبیّ خداوند ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن آزر عليه الصلاة والسلام هم سکوت کنید ؟ ای علمای مسلمین این سکوت تا کی ادامه پیدا می‌کند؟همانا که امام مهدی ناصر محمد یمانی همان شکایتی را نزد پروردگارش می‌برد که جَدَّم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم آورد و فرمود:
{
يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا} صدق الله العظيم [الفرقان:۳۰].
عزیزان من در راه خدا، ای علمای مسلمین و امت مسلمان چگونه می‌توان شما را هدایت کرد؟ منتظر هستید امام مهدی بعد از برانگیخته شدن از جانب خداوند، از چه چیزی برایتان حجت بیاورد؟ آیا منتظرهستید مهدی‌ای بیاید که به خداوند دروغ بسته و کتاب جدیدی غیر از آنچه که بر محمد، خاتم الأنبياء والمرسلين نازل شده‌است، با خود بیاورد؟ هیهات، هیهات، بفرمایید، ما در ابتدای سال یازدهم دعوت مهدی منتظر ناصر محمد یمانی در دوران «گفت‌وگو قبل ازظهور» هستیم و از اعتصام به حبل الهی ذره‌ای عدول نمی‌کنیم. شما هم به هر تار عنکبوتی که می‌خواهید بیاویزید، آیا فکر می‌کنید تارهای عنکبوت می‌توانند مانع افتادنتان در«سحیق»، در آتش جهنم شوند؟ و چه کسی راستگوتر از خداوند است! من جز قرآن چیزی نزد خود ندارم و از شما دعوت می‌کنم تا در موراد اختلاف بر اساس آن میان شما حکمیت نمایم؛ مگر اینکه نتوانم با برهان های قاطع علمی به حق بر شما چیره شوم. شایسته امام مهدی منتظر حق نیست که از جانب خداوند برانگیخته شود و سپس از امیال شما پیروی کرده و یا از یکی از طائفه‌های شما جانب‌داری نماید. بلکه خداوند را به شهادت می‌گیرم و شهادت پروردگار کافی است که امام مهدی ناصر محمد یمانی اعلان می‌کند نسبت به تعدد احزاب مذهبی در دین اسلام مطلقاً کافر است. من تمام این فرقه های مذهبی را زیر پا له می‌کنم و اهمیتی هم نمی‌دهم. من نسبت به تعدد احزاب سیاسی درمیان مسلمانان هم کافرم و آنها را زیر پا له کرده و اهمیتی هم نمی‌دهم. من همه بشریت را به پیروی از کتاب خداوند قرآن عظیم و سنت نبوی و محمدی حق که مخالف آیات محکم قرآن نباشد، دعوت می‌کنم و مسلمانان و تمام حق‌جویان را به مسیر اولیه و حق نبوت باز می‌گردانم چون این حق است که شایسته پیروی است.
تکرار کرده و می‌گوییم: ما در پایان ماه صفر سال ۱۴۳۶هـ [ ۱۳۹۳ ه.ش.] و آغاز یازدهمین سالی هستیم که از عمر دعوت مهدی منتظر در دوران «گفت‌وگو قبل از ظهور» می‌گذرد و همچنان از آن دسته از علمای مسلمین که می‌خواهند در مسیر درست باشند، دعوت می‌کنیم که حکمیت ذکر محفوظ از تحریف، قرآن عظیم را بپذیرند. به ریسمان الهی قرآن عظیم درآویزید که این برهان حق پروردگارتان است و هرکس بدان بیاویزد و نسبت به هر چه که مخالف محکمات آن است، کافر شود؛ به راه راست [صراط مستقیم] هدایت شده است. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
{
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا ‎﴿١٧٤﴾‏ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ‎﴿١٧٥﴾}صدق الله العظيم [النساء]
این ریسمان [حبل] الهی، قرآن عظیم است و هر کس به آن بیاویزد به راه راست [صراط مستقیم-]هدایت خواهد شد.
و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}صدق الله العظيم [آل عمران:۱۰۳]
به احزاب و فرقه‌ها تقسیم نشوید که هر یک به داشته خود خرسند هستند، فرقه‌فرقه نشوید تا با نعمتی که از جانب خداوند به شما عطا می‌شود، همگی برادر یکدیگر شوید و در راه خداوند یکدیگر را دوست بدارید.
والله، والله، برانگیخته شدن مهدی منتظر از بزرگترین نعمت‌های خداوند بر بندگانش است که شما را به سوی حقیقت نام اعظم الهی هدایت می‌نماید. اگر می‌دانستید حقیقت نام اعظم خداوند چیست، درمی‌یافتید که تمام ملکوت خداوند در برابر آن برابر مثقالی نیست و خداوند شاهد و وکیل این سخن است. قومی که محبوب خدا و محبان او هستند، از حقیقت این فتوا آگاه‌اند و [به اذن الهی] تا زمانی که پروردگارشان راضی نشود به ملکوت بهشتی که به اندازه آسمان‌ها و زمین است راضی نمی‌شوند؛ می‌دانید چرا؟ چون آنها همین حالا و درحالی‌که در حیات دنیوی هستند می‌دانند رضوان خداوند بر بندگانش، نعیمی است که از بهشت او بسیار بزرگتر است [نعیم اعظم] و حقیقت این فتوا را که نعیم رضوان خداوند بر بندگانش به حق بزرگتر از بهشت اوست، درک کرده‌اند. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
{وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ‎﴿٧٢﴾‏} صدق الله العظيم [التوبة].
و به پروردگار بندگان قسم می‌خورم، او که ثمود و عاد را هلاک نمود و فرعونیان قدرتمند را غرق کرد، در این امت قومی هستند که محبوب خداوند هستند و محب او [یحبهم الله و یحبونه]،کسانی که با جان و دل از انصار امام مهدی در دوران «گفت‌وگوقبل از ظهور» هستند و تا زمانی که پروردگارشان در نفس خود راضی نشود به ملکوت جنات او رضایت نخواهند داد، چون می‌دانند خداوند در نفس خود برای بندگانی که عذاب شده و پشیمان‌اند و بر کوتاهی خود در پیشگاه خداوند حسرت می‌خورند؛ حزین و متحسر است. تک‌تک این نادمان می‌گویند:
{يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿٥٦﴾} صدق الله العظيم [الزمر].
اما خداوند نسبت به بندگانش رئوف است و ظلمی که آنها در حق خود کرده‌اند، او را حزین و اندهگین می‌کند و در نفس خود برایشان متحسر است. اما تحسر در نفس خداوند تعالی تا زمانی که خود بندگان از کوتاهی‌های خود در پیشگاه خداوند متحسرنباشند، روی نمی‌دهد و با کمال تأسف این حسرت در وجود بندگان حادث نمی‌شود مگر بعد از آنکه به خاطر کفر نسبت به دعوت رسولان هلاک شوند. آن زمان است که به خاطر کوتاهی‌های خود در نزد خداوند حسرت می‌خورند و آن‌گاه، خداوند برایشان متحسر می‌شود. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ‎﴿٢٩﴾‏ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ‎﴿٣٠﴾‏ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ‎﴿٣١﴾‏ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ ‎﴿٣٢﴾‏}صدق الله العظيم [يس].
ممکن است یکی از محبوبان و محبان جدید خداوند سؤال کند: «ناصر محمد! آیا هدایت یا گمراهی بندگان در نفسشان؛ انعکاس و تأثیری در نفس خداوند دارد و باعث سرور یا حزن او می‌شود؟». امام مهدی ناصر محمد فتوا را مستقیماً به جَدَّش محمد رسول الله صلى عليه وآله وسلم می‌سپارد. محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
[لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ فِي أَرْضٍ دَوِيَّةٍ مَهْلَكَةٍ ، مَعَهُ رَاحِلَتُهُ عَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ ، فَنَامَ فَاسْتَيْقَظَ وَقَدْ ذَهَبَتْ ، فَقَامَيَ طْلُبُهَا حَتَّى أَدْرَكَهُ الْعَطَشُ ، ثُمَّ قَالَ : أَرْجِعُ إِلَى مَكَانِي الَّذِي كُنْتُ فِيهِ حَتَّى أَمُوتَ ، قَالَ : فَوَضَعَ رَأْسَهُعَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى يَمُوَتَ ، فَاسْتَيْقَظَ وَعِنْدَهُ رَاحِلَتُهُ عَلَيْهَا زَادُهُ وَطَعَامُهُ وَشَرَابُهُ ، فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحًابِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ هَذَا بِرَاحِلَتِهِ] صدق عليه الصلاة والسلام.
[همانا هنگامي که بنده مؤمن به درگاه خداوند توبه کند، شادی خداوند از توبه‌ی او بیش از يکی از شما است که در بيابان همراه شترش باشددرحالی‌که غذا و آبش بر بالای شتر است و بخوابد و زمانی که بیدار شود ببیند شترش فرار کرده و آن‌قدر به دنبالش بگردد که به شدت تشنه شود؛ سپس بگوید: به همان جایی که بودی بازگرد تا مرگت فرا برسد. سپس سرش را بر بازویش می‌گذارد تا مرگش فرا رسد. و وقتی بلند می‌شود می‌بیند شترش در کنارش ايستاده و طعام و توشه و آبش برپشت اوست. شادمانی خداوند از توبه بنده؛ بیش از شادمانی این فرد به‌ خاطر پیدا شدن شترش است]
عزیزان من وقتی خداوند از توبه بنده‌اش این چنین مسرور می‌گردد، پس عظمت حزنش نسبت به کسانی که مورد عذاب واقع شده و از کوتاهی‌های خود در نزد پروردگارنادم‌اند؛ چقدر باید باشد؟ تأکید می‌کنم که خداوند سبحان برای آنان متحسراست و این پروردگار عالمیان است که از حال خود بعد از ندامتِ هلاک‌شدگان خبرمی‌دهد:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ‎﴿٢٩﴾‏ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ‎﴿٣٠﴾‏ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ‎﴿٣١﴾‏ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ ‎﴿٣٢﴾‏}صدق الله العظيم [يس]
پس گروهی که مانند محبوبان و محبان خداوند فکر می‌کنند، به آنها پیوسته و می‌گویند: «آه که چقدر ما غافل و نا آگاه بودیم! چگونه می‌خواهیم در بهشت شاد باشیم و محبوب‌ترین چیز نزد ما متحسر و حزین باشد؟ هیهات هیهات، به پروردگار زمین و آسمان‌ها قسم، راضی نمی‌شوم مگر پروردگار و محبوب قلبم راضی شود و متحسر و حزین نباشد».
وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم الذليل على المؤمنين الإمام المهدي ناصر محمد اليماني
.

اقتباس المشاركة 169398 من موضوع معجزة الإمام المهدي لبيان خفايا أسرار القرآن وتفاصيل بيان ذي القرنين إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن آزر..


- 2 -

[ لمتابعة رابط المشاركـــــــــــــة الأصليّة للبيـــان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=169381

الإمام ناصر محمد اليماني
21 - 02 - 1436 هـ
13 - 12 - 2014 مـ
08:03 صباحاً
ــــــــــــــــــ



تساؤلاتٌ وإجاباتٌ للسائلين ومواعظٌ للمتقين وتذكرةٌ للمقْوين ونورٌ للمبصرين وحسرةٌ على الكافرين
..


بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله وأئمة الكتاب من أوّلهم إلى خاتمهم محمد رسول الله وآلهم الطيبين وجميع المؤمنين، أما بعد..

وما يلي إجابـــــات للسائلين :

. وأولاً نجيب على حبيبي في الله علاء الدين نور الدين عن سؤاله الذي يقول فيه: "وما هو الشكّ الذي ألقاه الشيطان في نفس نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل عليه الصلاة والسلام؟". ألا وإنّ الإمام المهديّ ليعلم ما ترمي إليه يا علاء الدين نور الدين وذلك كونك وجدت في نفس الآيات التترى في سورة البقرة ذكر إبراهيم وإحياء الطير ولم ترِد أن تجادل إمامك بذلك خشية فتنة الأنصار. فمن ثمّ نجيبك ونجيب على السائلين بالحقّ وعن الحكمة الربانيّة من ذكر قصة إبراهيم الجَدّ من بعد ذكر قصة إبراهيم الولد، ونأتي بالآيات تترى فمن ثمّ البيان. وقال الله تعالى: {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (258) أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا ۖ فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ۖ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ ۖ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۖ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَىٰ طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ ۖ وَانظُرْ إِلَىٰ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ ۖ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا ۚ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (259)وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (260)} صدق الله العظيم [البقرة].

ويا أحبتي في الله معشر قومٍ يحبّهم الله ويحبّونه، تعالوا لنعلِّمكم الحكمة الحقّ لماذا جاءت قصّتان تترى لإحياء الموتى من بعد قصة الذي حاجّ إبراهيم في ربّه الذي يحيي ويميت وهنّ قول الله تعالى السابق ذكره. فسبب ذكر هاتين القصتين من بعد قصة الذي حاجّ إبراهيم في ربّه وقال أنا أحيي وأميت فمن ثمّ أعرض نبيّ الله إبراهيم عن جدال الملك تُبّع الذي قال إنّه يحيي ويميت وأحضر اثنين من السجن وقال لإبراهيم: فأمّا أحد هذين الاثنين فأستطيع أن أميته الآن، وأمّا الآخر فأستطيع أن أطلقه في الحياة". فخشي إبراهيم أن يعانده الملك تُبّع فيقول: بل أنا أحيي وأميت فمن ثمّ ينقضّ على أحدهما فيميته بقطع عنقه بالسيف، فمن ثمّ يقول للآخر فاذهب حراً طليقاً في الحياة. ولذلك رأيتم نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل توقف عن الجدل والتحديّ للملك تُبّع وترك جداله في إحياء الموتى وجادله بشروق الشمس وأنّ الله يأتي بها من المشرق فأتِ بها من المغرب، فأعجزه بهذا التحدي.

والسؤال الذي يطرح نفسه: فهل أقام الملك تُبّع على نبيّ الله إبراهيم الحجّة فأحيا الموتى؟ والجواب: لا، وإنما اضطر نبيّ الله إبراهيم أن يسكت عن جدال الملك تُبّع في إحياء الموتى وذلك حفاظاً على أحد الرجلين اللذين أحضرهما تُبّع وخشي أن يقوم الملك تُبّع بقتل أحدهما فيميته لإثبات التحديّ. ولكن نبيّ الله إبراهيم لا يقصد ذلك فمن ثمّ أفتاكم الله مباشرةٍ أنّ التحديّ المقصود في الإحياء بل كالذي مرّ على قريةٍ فتساءل كيف يحيي الله أهل هذه القرية من بعد موتها؟ فأماته الله مائة عامٍ ثم أحياه، وذلك هو المقصود وهو ما حدث لنبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل، أو كالطير الذي أحياهن نبيّ الله إبراهيم الجَدّ بإذن الله من بعد موتهن، و
لذلك جاءت هاتان القصتان من بعد الجدل مباشرةً لتبيّن ما هو التحديّ بالضبط في إحياء الموتى. كون حبيبي في الله علاء الدين ظنّ أنّ إبراهيم بن إسماعيل هو نفسه الذي أحيا الطيور الأربعة ليطمئن قلبه من بعد الشكّ. فمن ثمّ نردّ عليه بالحقّ ونقول:

كلا يا حبيبي في الله علاء الدين نور الدين العليمي، فكيف يكون هو نفسه من تلقّى بقلبه الشكّ في إحياء الموتى وقد أماته الله مائة عامٍ فمن ثم أحياه! بل يا قرة عيني ها نحن علّمناكم بالحقّ لماذا جاءت قصتا كيفية إحياء الموتى مباشرةً من الله من بعد جدل إبراهيم الولد والملك تُبّع؛ وذلك لكي يتبيّن المقصود من التحديّ وهو أن يحيي ميتاً كالذي مرّ على قريةٍ فقال كيف يحيي الله أهل هذه القرية من بعد موتهم؟ ثم أماته الله مائة عامٍ فأحياه. كون ذلك هو ما حدث لنبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل وهو الذي سبب الجدل بين الملك تُبّع ونبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل لكونه أخبره أنّ ربّه أماته مائة عامٍ فأحياه، فقال تُبّع الذي يدعي الربوبيّة قال: أنا أحيي وأميت، فكانت القصة التي حدثت لنبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل هي سبب الجدل بينهما.

ويا أحبتي في الله، فهل تعلمون البيان الحقّ لقول الله تعالى:
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ}؟ أي ألم ترَ الذي يحاجِج إبراهيم في ربّه الذي أماته مائة عامٍ فأحياه؟ ولذلك ردّ عليه الذي يدعي الربوبيّة الملك تُبّع وقال: {قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ}. فهل فقهت الخبر حبيبي في الله علاء الدين نور الدين؟

. فمن ثمّ نأتي لردّ الجواب على حبيبي في الله "إلى الرحمن وفدا"، إذ أتى ببيانٍ قديمٍ للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وتوجد فيه آية بعث الذين خرجوا من ديارهم حذر الموت. فمن ثمّ نردّ عليه بالحقّ ونقول: يا حبيبي في الله، عليك أن ترجع إلى البيان الذي اقتبست منه وسوف تجد في الدعاء إلى الله أن يكون بعث الأموات في عصر الإمام المهديّ رحمةً مثل بعث الله في تلك الآية، ولسوف نقتبس الدعاء قبيل الآية كما هو بالضبط في البيان القديم. وما يلي الاقتباس:
اقتباس المشاركة :
وكذلك أرجو من ربّي أن يجعل البعث الأول فضلٌ من الله ورحمةٌ، مثال قول الله تعالى: { أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاس وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النّاس لا يَشْكُرُونَ} صدق الله العظيم [البقرة:243].
انتهى الاقتباس

ولكنه لم يأتِ أوان بيانها بعد، ولذلك دعوت الله أن يكون البعث في عصر الإمام المهدي مثل بعث الله لقومٍ آخرين. وأما نسخ الآية مرةً أخرى في نفس البيان كونه سوف تحدث كذلك القصة في عصر الإمام المهديّ فيُهلك الله قوماً يخرجون من ديارهم حذر الموت بسبب زلزال كوكب العذاب فيميتهم الله بحجارة الكوكب ثمّ يبعثهم. وأعلمُ أيّ صنفٍ من الناس هم، كون كوكب العذاب سوف يهلك أقواماً ويعذّب آخرين فيقولون: "ربنا اكشف عنا العذاب إنا مؤمنون".

وعلى كل حالٍ يا أحبتي في الله، إنّ بيان الإمام المهديّ للقرآن العظيم بيانٌ مترابطٌ كالبنيان يشدُّ بعضه بعضاً فلا بدّ للأنصار أن يترسّخوا في البيان الحقّ للقرآن العظيم.
وأما الرسوخ هو مراجعة البيانات بشكل عام في كلّ فرصةٍ يجدونها من الوقت حتى يكونوا راسخين في علم البيان الحقّ للكتاب فيفقهوه، فلا نطلب منهم الحفظ بل الفهم للبيانات فإنّها هي نور الكتاب والبصيرة الحقّ لأولي الألباب، كون فهم آيات القرآن هو الأساس والمقصود من تنزيل القرآن العظيم للتدبر والفهم.

. ولكن للأسف فإنّ الباحث الأنصاري حبيبي في الله الذي يجادل الإمام المهديّ في أصحاب الأعراف أنّهم ليسوا كما أفتى الإمام المهديّ أنّهم الكفار الذين لم تُقَم عليهم الحجّة ببعث الرسل؛ بل للأسف إنّ الباحث الأنصاري أراد أن يوهم الأنصار أنّ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني قد تراجع عن فتواه في شأن الكفار من قريش الذين أماتهم الله من قبل بعث محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم كون الباحث يزعم أنّ ناصر محمد اليماني أثبت بعث نذيرٍ إلى آبائهم وأنه قد أقيمت عليهم الحجّة. فمن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأقول: اسمع أيها الأنصاري وأعقل ما أقول، فإن الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني لا ولن يتراجع عن فتوى صدرت منه من بعد أن جئتُ بالبرهان من آيات الكتاب المحكمات ما دمت حياً في عصر الحوار ومن بعد الظهور، فكن على ذلك من الشاهدين. ولن يحدث ذلك أبداً وما ينبغي له أن يحدث كونه لن يتناقض البيان الحقّ للإمام المهديّ حتى يتناقض القرآن العظيم. ويا سبحان ربي ومن أصدق من الله قيلاً!

ويا حبيبي في الله الباحث الأنصاري، لا تحرّف البيان عن مواضعه المقصودة، فنحن لم نثبت أنّ الله ابتعث إلى آباء كفار قريش الذين من قبلهم نذيراً؛ بل اتبعتُ فتوى ربّي بالحقّ أنّه بعث نذيراً إلى آبائهم الأولين في الأمم الغابرة وليس إلى آبائهم الأقربين في الأمم التي من قبلهم، فانظر لدقة صدق قصص القرآن العظيم بين الآيتين. وقال الله تعالى:
{يس (1) وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ (2) إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (3) عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (4) تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (5) لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (6)} صدق الله العظيم [يس]. ويقصد آباءهم في أممٍ قبلهم على مقربةٍ منهم ولا يقصد الله آباءهم الأولين أنّه لم يبعث فيهم نذيراً، ولذلك قال الله تعالى: {أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ (68)} صدق الله العظيم [المؤمنون].

فما هي الحكمة الربانيّة من تحديدهم بالأوّلين؟ وذلك حتى لا يزعم المفترون بأنّ هناك تناقضاً في القرآن العظيم فيقولون كيف إنّه في آيةٍ يقول أنّه لم يبعث إلى آبائهم نذيراً وفي آيةٍ أخرى يؤكد أنّه بعث إلى آبائهم نذيراً. ولذلك قال الله تعالى:
{آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ}، وتلك أمم العرب الأولى من ذريّة نبيّ الله إسماعيل بن إبراهيم أولئك هم آباؤهم الأولون، وأما الأمم الوسطى بين الأمّتين فلم يبعث الله إليهم نذيراً، وأقصد بين الأمّتين أي بين الأمم التي بعث الله في عصرهم محمداً رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم والأمم الأولى فتلك الأمم الوسطى لم يبعث الله فيهم نذيراً وهم آباؤهم أمماً من قبلهم وليسوا آباءهم الأولين. ولذلك قال الله تعالى: {يس (1) وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ (2) إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (3) عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (4) تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (5) لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (6)} صدق الله العظيم [يس].

وكذلك الأمّة في عصر محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم لم يبعث الله إليهم من قبله نذيراً. تصديقاً لقول الله تعالى:
{لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (46)} صدق الله العظيم [القصص].

ويا حبيبي في الله الباحث، والله ثمّ والله ثمّ والله لو يتّبع الإمام المهدي عقيدتك الباطلة لجعلتُ في كتاب الله تناقضاً واختلافاً كثيراً، وأعوذ بالله أن أكون من الجاهلين. ويا حبيبي في الله إنك تُؤوِّل القرآن من عند نفسك ولذلك سوف تخطئ ثمّ تخطئ ثمّ تخطئ ولا تكاد أن تصيب الحقّ أبداً كمثل غيرك من المفسرين الذين تجرّأوا على تفسير القرآن من عند أنفسهم.

ويا رجل ألا تعلم ما هو التفسير؟ هو تبيان المقصود من كلام الله؛ بل هو الأساس المقصود من تنزيل الكتاب. فما موقفك بين يدي الله حين تقول على الله ما لم يقُله الله ولا يقصده شيئاً وتفتي به أمّتك فتضلّ نفسك وتضلّ أمّتك؟ ويا قرة عين إمامك، إنّ بيان الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني هو قرآنٌ ولا أقصد نثر البيان؛ بل بيان البرهان الذي آتيكم به من محكم القرآن. فحين أفتيتكم أنّ أصحاب الأعراف هم الكفار الذين لم تُقَمْ عليهم الحجّة فهم ليسوا من المعذّبين ولا هم في الجنة ولا هم في النار، فلم أفتكم بذلك من رأسي من ذات نفسي بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً؛ بل بناءً على فتوى ربّي في محكم كتابه في قوله تعالى: {وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿١٥﴾} صدق الله العظيم [الإسراء]. وهذه من آيات أمّ الكتاب المحكمات البيّنات لعلماء الأمّة وعامة المسلمين كون الله لا يعذّب الغافلين الذين سبب غفلتهم عن الحقّ من ربّهم أنّ الله لم يبعث إليهم نذيراً، فلن يعذبهم الله حتى ولو كانوا ظالمين. ولذلك قال الله تعالى: {ذَٰلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ (131)} صدق الله العظيم [الأنعام].

فإذا لم يهلك الله الأحياء من الكفار بالعذاب بسبب عدم إقامة الحجّة عليهم ببعث النذير فكيف يعذّب الأموات وهم ماتوا قبل أن تقام عليهم الحجّة ببعث النذير إليهم من ربّهم! ويا رجل ما كان الله ظالماً سبحانه وتعالى علواً كبيراً؛ بل تجده يعترف بأنّ للذين لم يبعث إليهم نذيراً الحجّةَ على ربّهم لو يعذبهم من بعد موتهم كونه لم يقِم عليهم الحجّة ببعث الرسل. ولذلك قال الله تعالى:
{رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا (165)} صدق الله العظيم [النساء].

ويا حبيبي في الله، إنّك لتجادلنا بالآيات التي تخصّ الأقوام التي أقيمت عليهم الحجّة بتنزيل الكتاب فكن من الشاكرين، فإن أبيتَ وأصرَرْتَ على أنّ أصحاب الأعراف ليسوا الكفار الذين لم تُقَم عليهم الحجّة فمن ثمّ يقيم الإمام المهديّ عليك الحجّة بالحقّ ونقول: هيا آتنا بالبيان الحقّ لقول الله تعالى:
{وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا (15)} صدق الله العظيم.

والبيان الحقّ لقول الله تعالى:
{ذَٰلِكَ أَن لَّمْ يَكُن رَّبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ (131)} صدق الله العظيم.

والبيان الحقّ لقول الله تعالى:
{يس (1) وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ (2) إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (3) عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (4) تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ (5) لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (6)} صدق الله العظيم.

ألا وإنّ أبا محمدٍ رسول الله عبد الله بن عبد المطلب وأمّه آمنة بنت وهب كانا من الكفار الغافلين من الذين لم تُقَمْ عليهم الحجّة ببعث النذير، ولذلك فهم من أصحاب الأعراف، فلا هم في الجنة ولا هم في النار يوم القيامة. وأمّا الآن فهم لا يشعرون بحياتهم البرزخيّة شيئاً فهم كالنائمين، ويوم بعثهم وبما أنّهم لم يكونوا يعلموا أنّ الله سوف يبعثهم من بعد موتهم، ولذلك سوف يقولون :
{يا وَيْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا} [يس:52]، فانظر لسؤالهم: {مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا}. ثمّ يردّ عليهم الكفار الذين أقيمت عليهم الحجّة ببعث الرسل ؛ قالوا: {هَـٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَـٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ﴿٥٢﴾} [يس].

ويا حبيبي في الله، إنّ بيان الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني للقرآن كالبناء المرصوص يشُدّ بعضه بعضاً ودقيقٌ في الصدق؛ بل صدق البيان الحقّ للقرآن هو كمثل صدق القرآن في دقّته بالحقّ من غير تناقضٍ ولا اختلافِ شيءٍ بإذن الله، ولذلك تجد الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني يعلن التحديّ بالحقّ لكافة علماء المسلمين أن يقيموا عليه الحجّة ولو في مسألةٍ واحدةٍ فقط من القرآن فيقولوا: "يا ناصر محمد اليماني، لقد بيّنت الآية الفلانية بغير بيانها الحقّ". فمن ثمّ يأتوا بالبيان الحقّ لها وأحسن تفسيراً من بيان ناصر محمد اليماني. وهيهات هيهات وربّ الأرض والسماوات لا يستطيعون حتى يولِجوا الجبل في سم الخياط. ويا حبيبتي في الله ديانا إنّك سوف تُعدِّلين الكلمة في البيان فتقولين الجَمَل ولكنّي قلت الجبل أكبر من الجمل فهل يستطيعون أن يولجوه في سمّ الخياط؟ وليس ذلك تحدي الغرور بل تحدي الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني كوني حقيقٌ لا أقول على الله إلا الحقّ.

. ونأتي الآن لردّ الجواب على حبيبي في الله الحسيني أو عمر بن الخطاب، فلا أتذكر السائل بالضبط! ولكنّي أتذكر سؤاله الذي يقول فيه: "ألم يقل الله تعالى: {وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ} [الأنعام:28]، فلماذا جنود تُبّع المبعوثون هداهم الله من بعد موتهم وأيّد بهم نبيّه ذا القرنين؟". فمن ثمّ نردّ على حبيبي في الله السائل ونقول: إنّهم لم يكونوا يعتقدون أن لو يبعثهم الله فإنّهم سيهتدوا إلى الحقّ ويتّبعوا آيات ربّهم لا شك ولا ريب كمثل كفار أهل النار الذين اعتقدوا أن لو يعيدهم الله إلى الحياة الدنيا فإنّهم سوف يهتدوا إلى الحقّ من ربّهم لا شك ولا ريب ثقةً تامةً من عند أنفسهم ونسوا أنّ قلوبهم بيد ربّهم يصرفها كيف يشاء، وليس الهدى هداهم حتى يُفتوا أنّهم سوف يتّبعوا الحقّ من ربّهم بدون أدنى شكٍ في أنفسهم؛ بل الهدى هدى الله ولكنّ أكثر الناس لا يعلمون، ويهدي الله إليه من أناب إلى ربّه ليهدي قلبه والله رءوف بالعباد.

ونختم هذا البيان الحقّ ببيان قول الله تعالى:
{وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ۖ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (16) إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ ۖ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (17) وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ (18) أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (19) قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (20) يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَن يَشَاءُ ۖ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ (21) وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ۖ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ (22) وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَٰئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (23)فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (24) وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ (25) ۞ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ ۘ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (26) وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ (27) وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ (28) أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ ۖ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (29) قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ (30)وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ ۖ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ (31) قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا ۚ قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا ۖ لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (32) وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (33) إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰ أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (34) وَلَقَد تَّرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (35)}
صدق الله العظيم [العنكبوت].

ويا معشر علماء الأمّة، إنّ بعد تدبركم لهذه الآيات تجدون قصة نبيّ الله إبراهيم ولوط من البداية إلى النهاية فتجدونهما يُحاجان قومهما في عبادة الأصنام من دون الله وفي الفاحشة التي يأتيها قوم لوط، ولم تجدوا إبراهيم الجَدّ عليه الصلاة والسلام يحاجّ الذي ادّعى الربوبيّة. ويوجد اختلافٌ كثيرٌ بين قصة إبراهيم الجَدّ وإبراهيم ولد الولد عليهم الصلاة والسلام، فلماذا تخلطون بين قصص القرآن العظيم من عند أنفسكم؟ ولماذا تقولون على الله ما لا تعلمون؟ أم إنّكم لا تعلمون أنّ الله جعل في ذريّة إسماعيل النبوّة والكتاب كما جعلها في ذريّة إسحاق؟ ولكن لا يتساوى عدد الأنبياء والرسل في ذريّة إسماعيل مع عدد الأنبياء والرسل في ذريّة إسحاق، أم إنّكم لا تعلمون أنّ جدكم نبيّ الله إسماعيل عليه الصلاة والسلام هو الغلام العليم الحليم؟ أم إنّكم لا تعلمون أنّ جدّ العرب الثاني نبيّ الله إسماعيل بن إبراهيم هو الذي قال لأبيه أن يذبحه تنفيذاً لأمر ربّه في رؤيا أبيه؟ ولكنّكم تستطيعون أن تعلموا أنّه حقاً نبيّ الله إسماعيل وليس إسحاق وتستنبطون ذلك من خلال قول الله تعالى:
{فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿101﴾ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿102﴾ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿103﴾ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿104﴾ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿105﴾ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ ﴿106﴾ وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴿107﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿108﴾ سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ ﴿109﴾ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿110﴾ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ ﴿111﴾ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿112﴾ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿113﴾} صدق الله العظيم [الصافات].

وربما يودّ أحد السائلين أن يقول: "وأين هي كلمة الاستنباط بالضبط التي تشير إلى أنه نبيّ الله إسماعيل؟". فمن ثمّ يردّ علي السائلين الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني ونقول: هي
{وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ ﴿113﴾} صدق الله العظيم. أي فباركنا على إسماعيل وإسحاق وجعلنا في ذريتهما النبوة والكتاب ومن ذريتهما محسنٌ وظالمٌ لنفسه مبينٌ. وبناءً على أنّه يتكلم عن إسماعيل وإسحاق ولذلك قال الله {ذُرِّيَّتِهِمَا} كونه قد تفرعت ذريّة إبراهيم الجَدّ إلى ذريتين وهما ذريّة ابنه إسماعيل وذريّة ابنه إسحاق عليهما الصلاة والسلام وعلى أبيهما.

ويا معشر علماء الأمّة، والله ثم والله ثم والله قسمَ الحقّ بالحقّ أنّ الإمام ناصر محمد اليماني سوف يقيم عليكم الحجّة بالحقّ في إثبات نبوّة أبي العرب إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم. وربما يودّ أحد علماء الأمّة الكسولين في القراءة وتدبر القرآن أن يقول: "يا ناصر محمد اليماني، إنك تطيل البيانات للقرآن فتجعلها مملةً ومتفرعةً إلى مواضيع شتى، ألا تختصر؟". فمن ثم يرد الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني على الكسولين من علماء المسلمين ونقول: والله لو كنتَ طالب العلم الحقّ لحضر في قلبك الشغف الشديد فتصبح ملتهماً فتقول: فهل من مزيد؟ فحتى لو كان طول البيان ألف مترٍ فلن يملّ من تدبره طلبة العلم الحقّ.

فيا معشر الكسولين من علماء المسلمين عن التدبر والتفكّر في البيان الحقّ للذكر للمهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني ، فتعالوا لنختصر لكم البيان، ونقول قال الله تعالى:
{وَمِن ذريّة إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً (58)} صدق الله العظيم [مريم].

فلا ولا ولن تستطيعوا أن تقولوا إنّما يقصد إبراهيم الجَدّ، ونكرر ونقول: فلا ولا ولن تستطيعوا أن تأتوا بالبرهان المبين أنّ نبيّ الله إبراهيم في هذه الآية أنه هو إبراهيم بن آزر، كون الله يقصد نبيّ الله إبراهيم الولد وليس إبراهيم الجَدّ بل نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم.
وأشهد الله وكافة الأنصار السابقين الأخيار وكافة الباحثين عن الحقّ في طاولة الحوار وكافة جنود الله الواحد القهار في السماوات والأرض لئن غلبتم ناصر محمد اليماني في بيان هذه الآية فقط فتثبتوا أنّه يقصد إبراهيم الجَدّ وليس إبراهيم ولد إسماعيل فإن عليّ التراجع أنّي الإمام المهديّ ناصر محمد وأنّ على الأنصار في مختلف الأقطار التراجع عن اتّباعي، ونكرر ونقول: والله ثم والله لا تستطيعون أن تأتوا ببيانٍ لهذه الآية أو غيرها أهدى من بيان الإمام المهدي ناصر محمد اليماني، فهيا جربوا حظكم وأتوا للحوار في طاولة الحوار العالميّة الحرّة، وذروا الغرور بما عندكم من العلم الباطل، فوالله ثمّ والله لننسف الباطل الذي بين أيديكم نسفاً بالبيان الحقّ للقرآن العظيم فنقذف بالحقّ على الباطل فيدمغه فإذا هو زاهقٌ أو كرمادٍ اشتدت به الريح في يومٍ عاصفٍ.

وها هو الإمام المهديّ يعلمكم بنبيّ في الكتاب فرضاً عليكم أن تكونوا به مؤمنين ولا تفرّقوا بين أحدٍ من رسله، وإن أبيتم وأنكرتم أبا العرب الثالث نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم فمن ثمّ نقيم عليكم الحجّة بالحقّ ونختصر الجدل في الكتاب إلى هذه الآية المحكمة البيّنة والتي ذكرته بالاسم لا شك ولا ريب. ونقول قال الله تعالى:
{وَمِن ذريّة إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً (58)} صدق الله العظيم. فإن قلتم يا معشر علماء المسلمين إنما يقصد إبراهيم الجَدّ أي إبراهيم بن آزر فمن ثمّ نقيم عليكم الحجّة بالحقّ ونقول:

أليس إسرائيل هو من ذريّة إبراهيم بن آزر؟ ولكنه يتكلم عن ذرّيتين تفرعتا من ذريّة إبراهيم بن آزر، وهما ذريّة نبيّ الله إسماعيل وذريّة نبيّ الله إسحاق عليهما الصلاة والسلام، فمن ذريّة إسماعيل هو نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل، ومن ذريّة نبيّ الله إسحاق هو نبيّ الله إسرائيل عليهم الصلاة والسلام. ولذلك قال الله تعالى:
{{{{{{{{{{ وَمِن ذريّة إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ }}}}}}}}}} صدق الله العظيم.

كونهما ذريّتان تفرعتا من ذريّة إبراهيم الجَدّ، فلا ولا ولن تستطيعوا أن تقولوا إنّما يقصد إبراهيم الجَدّ ولا يوجد نبيّ آخر في الكتاب اسمه إبراهيم غير إبراهيم بن آزر عليه الصلاة والسلام. فمن ثم نكرر التحديّ بالحقّ ونقول: والله ليفقه هذه الآية أجهل العرب على الإطلاق فما بالكم بالأذكياء وعلماء الأمّة! كونه يستحيل أنّه يقصد إبراهيم الجَدّ وذلك لكونكم تعلمون أنّ نبيّ الله إسرائيل هو من ذريّة نبيّ الله إبراهيم بن آزر، فكيف يجعلهم ذريتان؟ فيقول
{وَمِن ذريّة إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ }؟ ولكن لو كان الحقّ كما تعتقدون من قبل بعث الإمام المهديّ أنّ إبراهيم في هذه الآية هو إبراهيم الجَدّ إذاً لقال ومن ذريّة إبراهيم كون إسرائيل من ذريّة إبراهيم، ولكن وبما أنّ الله يقصد إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم وكذلك يقصد إسرائيل بن إسحاق بن إبراهيم كونهما ذريتان تفرعتا من ذريّة إبراهيم الجَدّ بدءًا من نبيّ الله إسماعيل ونبيّ الله إسحاق عليهما الصلاة والسلام، فأمّا نبيّ الله إبراهيم الولد فهو من ذريّة إسماعيل، وأما نبيّ الله إسرائيل فهو من ذريّة نبيّ الله إسحاق.

ويا معشر علماء الأمّة، إلى متى الإعراض عن دعوة الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني؟ فهل ترونَني على باطلٍ من العلم؟ فهيا أقيموا علي الحجّة وذودوا عن حياض الدين إن كنتم صادقين! وإلى متى يمنعكم الشيطان من التصديق بالإمام المهديّ ناصر محمد اليماني بحجّة الخشية أن لا يكون هو المهديّ المنتظَر الحقّ؟ فمن ثم نقيم عليكم الحجّة بالحقّ ونقول: فهل تعبدون المهديّ المنتظَر أم تعبدون الله الواحد القهار؟ أفلا تعقلون! فليكن ناصر محمد اليماني هو المهديّ المنتظَر أو مجدداً للدين أو باحثاً إسلاميّاً كما تَهْوون أو كما تشاءون من عند أنفسكم، فأهم شيء عند الله هو أن تتّبعوا الحقّ في آيات الكتاب حجّة الله عليكم، ولئن كفرتم بها عذبكم الله بسبب الإعراض عن اتباع آيات الكتاب المحكمات البيّنات.

وأمّا هل ناصر محمد اليماني هو المهديّ المنتظَر؟ فهذا شيء يحاسَب عليه ناصر محمد اليماني وحده، فإن كنتُ كاذباً فعليَّ كذبي، وأما أنتم فيحاسبكم على اتّباع الآيات البيّنات من ربّكم. ويا للعجب الشديد! كيف لا تتّبعون كتاباً أنتم به مؤمنون! أم ترون ناصر محمد يحاجكم بغير ما تنزَّل على محمدٍ صلى الله عليه وآله وسلم؟ أفلا تعقلون! فاسألوا أنفسكم لماذا جعل الله القرآن عليكم عمًى لا تفقهوه إلا قليلاً؟ أفلا تتذكرون! فكيف وكلما أتاكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني بجديدٍ فإذا أنتم صامتون؟ فهل تريدون أن تصمتوا كذلك عن فتوى النبيّ الجديد في الكتاب وهو أبو العرب الثالث نبيّ الله إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن آزر عليه الصلاة والسلام؟ وإلى متى الصمت يا معشر علماء المسلمين؟ ألا وإنّ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني ليشكو إلى ربّه ما شكاه جدّي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وقال:
{يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا} صدق الله العظيم [الفرقان:30].

فكيف السبيل لهداكم أحبتي في الله علماء المسلمين وأمّتهم؟ فماذا تنتظرون أن يحاجّكم به الإمام المهديّ المنتظَر حين يبعثه الله، فهل تنتظرون مهدياً مفترياً بكتابٍ جديدٍ بغير الذي تنزّل على محمدٍ خاتم الأنبياء والمرسلين؟ وهيهات هيهات! فها نحن في بداية السنة الحادية عشرة من عمر دعوة المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني في عصر الحوار من قبل الظهور ولن أتزحزح عن الاعتصام بحبل الله القرآن العظيم فاعتصموا بما شئتم من خيوط العنكبوت، فهل ترون خيوط العنكبوت تنقذكم من الوقوع في مكانٍ سحيقٍ في نار جهنم؟ ومن أصدق من الله قيلاً! وما عندي غير القرآن أدعوكم لنحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون، ما لم؛ فلن أستطيع أن أهيّمن عليكم بسلطان العلم الملجم بالحقّ، ولا ينبغي للإمام المهديّ المنتظَر الحقّ أن يبعثه الله متبعاً لأهوائكم أو يتحزّب إلى أي طائفةٍ منكم؛ بل أشهد الله وكفى بالله شهيداً أنّني الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني أعلن الكفر المطلق بتعدّد الأحزاب المذهبيّة في دين الإسلام وأفركها جميعاً بنعل قدمي ولا أبالي، وأكفر بتعدد الأحزاب السياسيّة بين المسلمين وأفركها بنعل قدمي ولا أبالي، وأدعو البشر جميعاً إلى اتّباع كتاب الله القرآن العظيم والسنة النبويّة المحمديّة الحقّ التي لا تخالف لمحكم القرآن العظيم، فنعيد المسلمين ومن اتّبع الحقّ من الناس أجمعين إلى منهاج النبوّة الأولى الحقّ، والحقُّ أحقّ أن يتبع.

ونكرر ونقول: فها نحن في نهاية شهر صفر من عام 1436 بداية السنة الحادية عشرة من عمر دعوة المهديّ المنتظَر في عصر الحوار من قبل الظهور، فلا نزال ندعو علماء المسلمين إلى الاحتكام إلى الذكر المحفوظ من التحريف؛ ذلكم القرآن العظيم لمن شاء منكم أن يستقيم، فاعتصموا بحبل الله القرآن العظيم فهو البرهان الحقّ من ربّكم من اعتصم به وكفر بما يخالف لمحكمه فقد هدي إلى صراطٍ مستقيمٍ. تصديقاً لقول الله تعالى:
{يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا ﴿174﴾ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿175﴾} صدق الله العظيم [النساء]. فذلكم هو حبل الله القرآن العظيم من اعتصم به هدي إلى صراطٍ مستقيمٍ.

وقال الله تعالى:
{وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا} صدق الله العظيم [آل عمران:103]. فلا تتفرّقوا إلى شيعٍ وأحزابٍ وكلّ حزبٍ بما لديهم فرحون، فمن ثم تصبحوا بنعمة الله إخواناً متحابين في الله، فوالله ثمّ والله إنّ من أعظم نعم الله على عباده هو بعث الإمام المهديّ المنتظَر الهادي إلى حقيقة اسم الله الأعظم، فلو كنتم تعلمون حقيقة اسم الله الأعظم لوجدتم أنّ ملكوت الله جميعاً لا يعدل منه مثقال ذرةٍ والله على ما أقول شهيدٌ ووكيلٌ، ويعلم حقيقة هذه الفتوى معشر قومٍ يحبّهم الله ويحبّونه ولن يرضيهم ربّهم بملكوت جنته التي عرضها السماوات والأرض حتى يرضى، وهل تعلمون لماذا؟ وذلك كونهم علموا ومن الآن وهم لا يزالون في الحياة الدنيا أنّ رضوان الله على عباده لهو النعيم الأعظم من نعيم جنته فوجدوا حقيقة فتوى الله بالحقّ على الواقع الحقيقي أنّ رضوان الله على عباده هو حقاً النعيم الأكبر من جنات النعيم. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (72)} صدق الله العظيم [التوبة].

وأقسم بربّ العباد من أهلك ثمودَ وعاداً وأغرق الفراعنة الشداد أنّه يوجد في هذه الأمّة قومٌ يحبّهم الله ويحبّونه أنصار الإمام المهديّ في عصر الحوار من قبل الظهور قلباً وقالباً لا يرضيهم ربّهم بملكوت جناته حتى يرضى ربّهم حبيب قلوبهم لكونهم علموا أنّ الله حزينٌ ومتحسِّرٌ في نفسه على عباده المعذّبين النادمين المتحسِّرين على ما فرّطوا في جنب ربّهم، فيقول كلٌّ منهم:
{يَا حَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ ﴿٥٦﴾} صدق الله العظيم [الزمر].

ولكنّ الله رءوفٌ بعباده ويحزنه ظلمهم لأنفسهم ومتحسرٌ في نفسه عليهم، ولكن الحسرة في نفس الله لا تحدث في نفسه تعالى حتى تأتي الحسرة في أنفسهم على ما فرّطوا في جنب ربّهم، ولكن للأسف أنّ الحسرة لم تحدث في أنفسهم إلا بعد أن أهلكهم الله بسبب الكفر بدعوة رسل ربّهم حتى إذا أهلكهم الله فتحسروا على ما فرَّطوا في جنب ربهم فمن ثمّ يتحسّر الله عليهم. تصديقاً لقول الله تعالى:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ (29) يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (30) أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ (31) وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ (32)} صدق الله العظيم [يس].

وربما يودّ أحد السائلين الجدد من قومٍ يحبّهم الله ويحبّونه أن يقول: "يا ناصر محمد، فهل لهدي العباد أو ضلالهم على أنفسهم تأثيرٌ ينعكس في نفس الله فيفرح ويحزن؟". فمن يترك الإمام المهديّ ناصر محمد الفتوى لجده محمد رسول الله صلى عليه وآله وسلم مباشرة. قال محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم:
[لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ فِي أَرْضٍ دَوِيَّةٍ مَهْلَكَةٍ ، مَعَهُ رَاحِلَتُهُ عَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ ، فَنَامَ فَاسْتَيْقَظَ وَقَدْ ذَهَبَتْ ، فَقَامَ يَطْلُبُهَا حَتَّى أَدْرَكَهُ الْعَطَشُ ، ثُمَّ قَالَ : أَرْجِعُ إِلَى مَكَانِي الَّذِي كُنْتُ فِيهِ حَتَّى أَمُوتَ ، قَالَ : فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى يَمُوَتَ ، فَاسْتَيْقَظَ وَعِنْدَهُ رَاحِلَتُهُ عَلَيْهَا زَادُهُ وَطَعَامُهُ وَشَرَابُهُ ، فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ هَذَا بِرَاحِلَتِهِ]
صدق عليه الصلاة والسلام.

ويا أحبتي في الله فما دام الله يفرح بتوبة عباده فما بالكم بعظيم حزنه على المعذبين النادمين المتحسرين على ما فرطوا في جنب ربّهم؟ فمؤكدٌ أنه سبحانه حزينٌ عليهم، وهو ربّ العالمين يفتيكم عن حاله من بعد أن أهلكهم فأصبحوا نادمين، وقال الله تعالى:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ (29) يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (30) أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ (31) وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ (32)} صدق الله العظيم.

فمن ثم ينضمّ إلى ركب قومٍ يحبّهم الله ويحبّونه قومٌ على شاكلتهم فيقولون: "ياه لكم كنا غافلين ومغفّلين! فكيف نريد أن نكون سعداء بجنات النعيم وأحبّ شيء إلى أنفسنا متحسرٌ وحزينٌ؟
وهيهات
هيهات وربّ الأرض والسماوات لن أرضى حتى يرضى ربّي حبيب قلبي لا متحسراً ولا حزيناً".

وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم الذليل على المؤمنين؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
_____________