-1-
الإمام ناصر محمد اليماني
و سرقت غذای آماده توسط مسکینان و برای سیر کردن گرسنگیشان هم همین طور است، اگر درمورد سرقت تحقیق شده و روشن شود، آنها مسکینانی هستند که چیزی برای خوردن ندارند؛ اقامه حدّ خدا برای آنان مجاز نیست؛ بلکه باید قیمت غذا را از بیت المال [به صاحب غذا] پرداخت کرد. اگر در تقسیم بیت المال عدالت و رحمت رعایت شده بود؛ چرا باید مسکین برای سیر کردن خود تخم مرغ یا غذا بدزدد.
در هرصورت همان طور که خدا به ولی دم مقتول اجازه داده یا قصاص کند و یا دیه بگیرد و یا برای خدا ببخشد به صاحب مال مسروقه هم اجازه انتخاب داده شده است. اما شما چهره دین خداوند را که رحمت برای عالمیان است به شدت مشوش و زشت کردهاید!
--------------------
* توضیح بیشتر:الإمام ناصر محمد اليماني
25 - ذی القعدة - 1437 هـ
28 - 08 - 2016 مـ
۷- شهریور- ۱۳۹۵ه.ش.
01:16 بعد از ظهر
ــــــــــــــــــــ
بيان تعزیر و تشهیر [اجرای حکم در ملاءعام] و بيان حدّ دزدانی که مخفیانه سرقت میکنند، و بيان حدّ راهزنانی که جلوی مسافران را میگیرند.....
بِسْم الله الرحمن الرحيم، و صلوات و سلام بر تمام انبیا و رسولان مکرم او و خاندان مطهرشان و تمام مؤمنان در هر زمان و مکان تا یوم الدین و اما بعد...
خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ ﴿٤٤﴾ فَذَرْهُمْ حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾ يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿٤٦﴾ وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾ وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾ وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩﴾} صدق الله العظيم [الطور].
به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم! خداوند در همین امت، عذاب خود را از آسمان و زمین بر سر ظالمان نازل میکند و چیزی را به شما نشان خواهد داد که فکرش را هم نمیکردید؛ من برخی از اسرار را به شما اعلان کردم و برخی را مخفی نگه داشتهام. به شما هشدار دادم که خداوند به خاطر کتابش خشمگین است؛ کتابی که حاضر نیستید در موارد اختلاف به حکم آن سرنهید.
شاید یکی از عامهی مسلمانان بخواهد بگوید: «از کجا بدانیم تو مهدی منتظری! خیلیها ادعا کردهاند مهدی منتظرند؛ بیش از سی نفر دروغگو که همه هم خود را مهدی منتظر میخوانند. برای همین جناب ناصر محمد یمانی، ما فکر میکنیم تو هم یکی مثل آنها هستی. لذا باید عذر عامهی مسلمانان را بپذیری، چون ما منتظریم علما تصدیق کنند تو مهدی منتظری؛ بعد ما هم تصدیق کرده و پیرو تو گردیم و اگر آنان تو را تکذیب کنند، ما هم تو را تکذیب میکنیم». مهدی منتظرناصر محمد یمانی در پاسختان میگوید: چقدرعقلهای بدی دارید و چقدر علمای شما بد هستند. آنها که بین الاغ و شتر فرق نمیتوانند بگذارند؛ فرق حکم تعزیر و تشهیر [اجرای حکم در ملاءعام] را هم نمیدانند. به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم! فرق بین مهدی منتظر حق با مدعیان دروغین و باطل مهدویت، مانند فرق شتری نر در میان سی الاغ است! آیا نمیتوانید شتر را از میان این جمع الاغها تشخیص دهید؟ علمای شما هم همین طورند، همانها که شما منتظر تصدیق ایشان هستید تا از کسی که تصدیق کردند، پیروی کنید؛ آنها هم بین حکم تعزیر و تشهیر [اجرای حکم در ملاءعام] فرقی قایل نمیشوند؛ درحالیکه این دو بسیار باهم تفاوت دارند. اگر از علمای امت سؤال کرده و یا نوشتههای آنان را بخوانید میبینید که [در نظر آنان]، «تعزیر» حدی از حدود خداوند است که برای مفسدین فی الأرض اجرا میشود.
اما مهدی منتظر ناصر محمد یمانی از آیات محکم کتاب خدا برایشما حجت میآورد که تعریف «تعزیر» چیست؛ خواهید دید که خداوند فتوا داده که مقصود از «تعزیر» یاری انبیا و ائمه کتاب و پشتیبانی از آنان است؛ چطور این کلمه را حد بر علیه مفسدین فی الأرض دانستهاید؟ آیا از نظر شما انبیای الهی مفسد فی الأرض هستند؟ آیا خداوند به شما فرمان داده آنها را تعزیر کنید [مترجم: با تعریف خودتان حد در مورد آنان اجرا کنید؟]. فتوای خداوند را در آیات محکم کتابش قرآن عظیم پیدا میکنید؛ آیاتی که برای علمای امت و عامه مسلمانان روشن و واضح هستند و تنها فاسقان نسبت به آن کافر میشوند. ای علمای مسلمین! ای عامهی مسلمانان! آیا میتوانید انکار کنید که مقصود از تعزیر در آیات محکم کتاب، پشتیبانی و یاری رساندن به انبیای الهی است؟ آن چه که در کتاب مییابید درست برعکس تصور شماست! خداوند به شما فتوا میدهد که مقصود از تعزیر، پشتیبانی و یاری رساندن به انبیای اوست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٨﴾ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
و این چنین خداوند به تمام امتها فرمان میدهد تا از رسولان حق پروردگارشان پشتیبانی کنند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّـهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١٢﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} صدق الله العظيم [المائدة]
حال به یوسف القرضاوی بنگرید که حدّ سنگسار را حدّی تعزیری میخواند و میگوید: «در ابتدای کار رسول خدا به آن حکم میداد چون در شریعت یهود بود». سبحان الله! این حدّ یهودی، دروغی است که به دین محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلم، نسبت داده شده است. خداوند هیچ برهانی درمورد کشتن با سنگسار نازل نفرموده است. بلکه این حدّ از احکام طاغوت است که شیطان رجیم آورده تا درمورد کسانی اجرا شود که از عبادت طاغوت و بتها دست میکشند و به عبادت خداوند حق میپردازند. طاغوت، برای اینان حکم قتل با سنگسار را میدهد. برای همین خداوند تعالی در داستان اصحاب کهف میفرماید:
{إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
سؤالی که مطرح میشود این است: آیا شما مثل طاغوت؛ شیطان رجیم حکم میدهید؟ این حکم شیطان رجیم است. او به اولیای خود فرمان داده تا هرکس را که از عبادت بتها دست کشیده و به عبادت «الرحمن» روی آورد، سنگسار کنند. به خدا قسم که شما حکم شیطان را صادر کرده و حکم «الرحمن» در آیات محکم قرآن را رها کردهاید.
و در مورد حد سنگسار زناکار متأهل، بله این حدّی یهودی است که به دروغ به خدا و رسولانش نسبت داده شده است. این حکم در شریعت [حق] یهودی وجود ندارد و نه در تورات و نه در انجیل و نه در قرآن عظیم؛ این حکم نازل نشده است. دوم این که، چطور ممکن است نبی خدا در ابتدای کار، این حکم را بدهد؟ مگر خداوند، رسول خود را از پیروی از امیال و خواستههای آنها منع نفرموده بود؟ بله؛ خداوند به او فرمان داده تا در موارد اختلافی که در تورات و انجیل دارند؛ حکم حق را از آیات محکم قرآن برایشان بیاورد. چون خداوند قرآن را مهیمن بر تورات و انجیل و احادیث سنت نبوی قرار داده و هرچه که مخالف آیات محکم قرآن عظیم باشد؛ افترا و دروغ بوده و از جانب خداوند نازل نشده است.
و اما «تعزیر»، من در کتاب خداوند نشانی از این که این حدّی جزایی باشد پیدا نمیکنم. بلکه کاملاُ برعکس؛ این دعوت خداوند از مردم است تا به رسولان و ائمه کتاب او قرض بدهند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّـهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١٢﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} صدق الله العظيم [المائدة]
و خداوند تعالی میفرماید:
{إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٨﴾ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
قرضاوی! چطور «تعزیر» را حدّی جزایی میدانی؟ بلکه حدّ جزا، «تشهیر» [رسوا کردن] برای قاتل است که بعد از دار زدنش؛ بدنش دفن شده و سرش پس از نمکزنی، در معابر عمومی آویزان میشود تا برای رهگذرانی که مردم را با ظلم و دشمنی به قتل میرسانند، عبرت شود. این «تشهیر» نامیده میشود، نه تعزیر . چون تعزیر، پشتیبانی و یاری رساندن است ولی تشهیر؛ یعنی حدّ الهی را در مورد کسانی که ولیِّ دم به خاطر خدا از آنها نگذشته اجرا کردن و اجرای حکم خدا در ملاءعام است.
حد سرقت هم همینطور، حد سرقت، ضربه زدن به دست تا ناحیه مچ است. یعنی آن قدر بر کف یکی از دستان سارق با تازیانه ضربه زده میشود که خون بیاید. مقصود خداوند این نیست که دست دزدها قطع شود، بلکه فقط کف دست چپش مجروح گردد و این با تازیانه است تا حدی که از دستش خون بچکد و ما بعد از تمکین و در دست گرفتن حکومت؛ آن را روشن کرده و توضیح میدهیم.
و اما کسانی که با راهزنی، اموال مسافران را میربایند؛ این غارت از سرقتهای مخفیانه [دزدی کردنّ بزرگتر است چون همراه با آزاردادن شدید فرد مظلومی است که مورد چپاول قرار گرفته است و حکم خداوند در کتاب این است که به دست و پای آنان از جهت مقابل ضربه زده شود. یعنی آن قدر با تازیانه به کف دست زده شود تا خونریزی کند و کف پای مقابل هم همینطور. مقصود خداوند این نیست که دست و پای آنان به کل قطع گردد، اگر چنین باشد، وقتی بار دیگر دزدی کرد؛ چطور میخواهید دست دیگر یا پای دیگرش را قطع کنید؟ چطور خود را از نجاست پاک کند؟ چطور وضو بگیرد؟ چگونه بعد از توبه و بازگرداندن اموال مسروقه؛ برای تأمین فرزندانش کار کند؟ هرگز نمیتوانید بگویید مقصود خداوند قطع کردن دست آنان است؛ چون زنان در زمانی که یوسف را دیدند؛ دستهایشان را قطع نکردند:
{فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ} صدق الله العظيم [يوسف:۳۱]،
پس برایتان روشن میشود مقصود خداوند زخمی شدن دستشان با چاقوست و منظور قطع دست نیست.
در هر حال تفصیل بیشتر در مورد حدّ سرقت و راهزنی را به آینده میسپاریم، چون حکم هر یک از اینها، بر حسب شدت جرم است. برخی هستند که قصد راهزنی دارند، ولی قبل از این که عملی انجام دهند؛ دستگیر میشوند. حکم اینها نفی از زمین است، البته منظور تبعید نیست که آنها را به صورت ناشناس به جای دیگری بفرستید که مردمی دیگر را گرفتار کرده و در سرزمین آنها فساد کنند؛ بلکه مقصود خداوند از نفی از زمین، این است که ازخیابانها دور شده و در چهار دیواری برای مدتی معین، زندانی شوند. این برای بازداشتن آنان از تکرار اعمالشان است. اما اگر به اعمال خود بازگردند، حدّ جزایی اضافه میشود؛ مگر حدّ زنا که در صورت رضایت زن و مرد به انجام زنا، برای هر دو، حد زنا، هر بار مساوی است یعنی صد ضربه تازیانه. مگر کسانی که راهزن بوده و به زور به زنان تجاوز میکنند که دراین صورت حدّ آنها دویست ضربه تازیانه به دست و پای مخالف است، صد ضربه به کف دست چپ و صد ضربه به کف پای راست؛ چون از زنی که مورد تجاوز قرار گرفته حدّ زنا برداشته شده وبه مجازات متجاوز اضافه میگردد*. مگر کسی که به کودکی تجاوز کند و منجر به مرگ کودک شود که در اینجا حدّ متجاوز جدا کردن سر او از بدن و آویختن سر او در معابر عمومی [التشهیر]است تا مایه عبرت و هشدار باشد. ما هم چنان تفاصیل زیادی در مورد حدود الهی برای مفسدین فی الأرض، با هدف جلوگیری از ظلم انسان به برادر انسانش داریم.
دزدی هم یک جور نیست، دزدیدن یک خودرو با دزدیدن تخم مرغ فرق دارد. کسی هم که مالش به سرقت رفته حق دارد سارق را به خاطر خدا ببخشد و اگر صاحب تخم مرغ حاضر نشد تخم مرغش را ببخشد و روشن گردید سارق، مسکین و گرسنه است، ولو این که صاحب تخم مرغ نبخشد، اجرای حد سرقت برای مسکین گرسنه مجاز نیست و باید قیمت تخم مرغ از بیت المال مسلمین پرداخت شود؛ چون مسلمانان در بیت المال مسلمین حق دارند.28 - 08 - 2016 مـ
۷- شهریور- ۱۳۹۵ه.ش.
01:16 بعد از ظهر
ــــــــــــــــــــ
بيان تعزیر و تشهیر [اجرای حکم در ملاءعام] و بيان حدّ دزدانی که مخفیانه سرقت میکنند، و بيان حدّ راهزنانی که جلوی مسافران را میگیرند.....
بِسْم الله الرحمن الرحيم، و صلوات و سلام بر تمام انبیا و رسولان مکرم او و خاندان مطهرشان و تمام مؤمنان در هر زمان و مکان تا یوم الدین و اما بعد...
خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ ﴿٤٤﴾ فَذَرْهُمْ حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾ يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿٤٦﴾ وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾ وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾ وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩﴾} صدق الله العظيم [الطور].
به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم! خداوند در همین امت، عذاب خود را از آسمان و زمین بر سر ظالمان نازل میکند و چیزی را به شما نشان خواهد داد که فکرش را هم نمیکردید؛ من برخی از اسرار را به شما اعلان کردم و برخی را مخفی نگه داشتهام. به شما هشدار دادم که خداوند به خاطر کتابش خشمگین است؛ کتابی که حاضر نیستید در موارد اختلاف به حکم آن سرنهید.
شاید یکی از عامهی مسلمانان بخواهد بگوید: «از کجا بدانیم تو مهدی منتظری! خیلیها ادعا کردهاند مهدی منتظرند؛ بیش از سی نفر دروغگو که همه هم خود را مهدی منتظر میخوانند. برای همین جناب ناصر محمد یمانی، ما فکر میکنیم تو هم یکی مثل آنها هستی. لذا باید عذر عامهی مسلمانان را بپذیری، چون ما منتظریم علما تصدیق کنند تو مهدی منتظری؛ بعد ما هم تصدیق کرده و پیرو تو گردیم و اگر آنان تو را تکذیب کنند، ما هم تو را تکذیب میکنیم». مهدی منتظرناصر محمد یمانی در پاسختان میگوید: چقدرعقلهای بدی دارید و چقدر علمای شما بد هستند. آنها که بین الاغ و شتر فرق نمیتوانند بگذارند؛ فرق حکم تعزیر و تشهیر [اجرای حکم در ملاءعام] را هم نمیدانند. به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم! فرق بین مهدی منتظر حق با مدعیان دروغین و باطل مهدویت، مانند فرق شتری نر در میان سی الاغ است! آیا نمیتوانید شتر را از میان این جمع الاغها تشخیص دهید؟ علمای شما هم همین طورند، همانها که شما منتظر تصدیق ایشان هستید تا از کسی که تصدیق کردند، پیروی کنید؛ آنها هم بین حکم تعزیر و تشهیر [اجرای حکم در ملاءعام] فرقی قایل نمیشوند؛ درحالیکه این دو بسیار باهم تفاوت دارند. اگر از علمای امت سؤال کرده و یا نوشتههای آنان را بخوانید میبینید که [در نظر آنان]، «تعزیر» حدی از حدود خداوند است که برای مفسدین فی الأرض اجرا میشود.
اما مهدی منتظر ناصر محمد یمانی از آیات محکم کتاب خدا برایشما حجت میآورد که تعریف «تعزیر» چیست؛ خواهید دید که خداوند فتوا داده که مقصود از «تعزیر» یاری انبیا و ائمه کتاب و پشتیبانی از آنان است؛ چطور این کلمه را حد بر علیه مفسدین فی الأرض دانستهاید؟ آیا از نظر شما انبیای الهی مفسد فی الأرض هستند؟ آیا خداوند به شما فرمان داده آنها را تعزیر کنید [مترجم: با تعریف خودتان حد در مورد آنان اجرا کنید؟]. فتوای خداوند را در آیات محکم کتابش قرآن عظیم پیدا میکنید؛ آیاتی که برای علمای امت و عامه مسلمانان روشن و واضح هستند و تنها فاسقان نسبت به آن کافر میشوند. ای علمای مسلمین! ای عامهی مسلمانان! آیا میتوانید انکار کنید که مقصود از تعزیر در آیات محکم کتاب، پشتیبانی و یاری رساندن به انبیای الهی است؟ آن چه که در کتاب مییابید درست برعکس تصور شماست! خداوند به شما فتوا میدهد که مقصود از تعزیر، پشتیبانی و یاری رساندن به انبیای اوست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٨﴾ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
و این چنین خداوند به تمام امتها فرمان میدهد تا از رسولان حق پروردگارشان پشتیبانی کنند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّـهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١٢﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} صدق الله العظيم [المائدة]
حال به یوسف القرضاوی بنگرید که حدّ سنگسار را حدّی تعزیری میخواند و میگوید: «در ابتدای کار رسول خدا به آن حکم میداد چون در شریعت یهود بود». سبحان الله! این حدّ یهودی، دروغی است که به دین محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلم، نسبت داده شده است. خداوند هیچ برهانی درمورد کشتن با سنگسار نازل نفرموده است. بلکه این حدّ از احکام طاغوت است که شیطان رجیم آورده تا درمورد کسانی اجرا شود که از عبادت طاغوت و بتها دست میکشند و به عبادت خداوند حق میپردازند. طاغوت، برای اینان حکم قتل با سنگسار را میدهد. برای همین خداوند تعالی در داستان اصحاب کهف میفرماید:
{إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
سؤالی که مطرح میشود این است: آیا شما مثل طاغوت؛ شیطان رجیم حکم میدهید؟ این حکم شیطان رجیم است. او به اولیای خود فرمان داده تا هرکس را که از عبادت بتها دست کشیده و به عبادت «الرحمن» روی آورد، سنگسار کنند. به خدا قسم که شما حکم شیطان را صادر کرده و حکم «الرحمن» در آیات محکم قرآن را رها کردهاید.
و در مورد حد سنگسار زناکار متأهل، بله این حدّی یهودی است که به دروغ به خدا و رسولانش نسبت داده شده است. این حکم در شریعت [حق] یهودی وجود ندارد و نه در تورات و نه در انجیل و نه در قرآن عظیم؛ این حکم نازل نشده است. دوم این که، چطور ممکن است نبی خدا در ابتدای کار، این حکم را بدهد؟ مگر خداوند، رسول خود را از پیروی از امیال و خواستههای آنها منع نفرموده بود؟ بله؛ خداوند به او فرمان داده تا در موارد اختلافی که در تورات و انجیل دارند؛ حکم حق را از آیات محکم قرآن برایشان بیاورد. چون خداوند قرآن را مهیمن بر تورات و انجیل و احادیث سنت نبوی قرار داده و هرچه که مخالف آیات محکم قرآن عظیم باشد؛ افترا و دروغ بوده و از جانب خداوند نازل نشده است.
و اما «تعزیر»، من در کتاب خداوند نشانی از این که این حدّی جزایی باشد پیدا نمیکنم. بلکه کاملاُ برعکس؛ این دعوت خداوند از مردم است تا به رسولان و ائمه کتاب او قرض بدهند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّـهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١٢﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} صدق الله العظيم [المائدة]
و خداوند تعالی میفرماید:
{إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٨﴾ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
قرضاوی! چطور «تعزیر» را حدّی جزایی میدانی؟ بلکه حدّ جزا، «تشهیر» [رسوا کردن] برای قاتل است که بعد از دار زدنش؛ بدنش دفن شده و سرش پس از نمکزنی، در معابر عمومی آویزان میشود تا برای رهگذرانی که مردم را با ظلم و دشمنی به قتل میرسانند، عبرت شود. این «تشهیر» نامیده میشود، نه تعزیر . چون تعزیر، پشتیبانی و یاری رساندن است ولی تشهیر؛ یعنی حدّ الهی را در مورد کسانی که ولیِّ دم به خاطر خدا از آنها نگذشته اجرا کردن و اجرای حکم خدا در ملاءعام است.
حد سرقت هم همینطور، حد سرقت، ضربه زدن به دست تا ناحیه مچ است. یعنی آن قدر بر کف یکی از دستان سارق با تازیانه ضربه زده میشود که خون بیاید. مقصود خداوند این نیست که دست دزدها قطع شود، بلکه فقط کف دست چپش مجروح گردد و این با تازیانه است تا حدی که از دستش خون بچکد و ما بعد از تمکین و در دست گرفتن حکومت؛ آن را روشن کرده و توضیح میدهیم.
و اما کسانی که با راهزنی، اموال مسافران را میربایند؛ این غارت از سرقتهای مخفیانه [دزدی کردنّ بزرگتر است چون همراه با آزاردادن شدید فرد مظلومی است که مورد چپاول قرار گرفته است و حکم خداوند در کتاب این است که به دست و پای آنان از جهت مقابل ضربه زده شود. یعنی آن قدر با تازیانه به کف دست زده شود تا خونریزی کند و کف پای مقابل هم همینطور. مقصود خداوند این نیست که دست و پای آنان به کل قطع گردد، اگر چنین باشد، وقتی بار دیگر دزدی کرد؛ چطور میخواهید دست دیگر یا پای دیگرش را قطع کنید؟ چطور خود را از نجاست پاک کند؟ چطور وضو بگیرد؟ چگونه بعد از توبه و بازگرداندن اموال مسروقه؛ برای تأمین فرزندانش کار کند؟ هرگز نمیتوانید بگویید مقصود خداوند قطع کردن دست آنان است؛ چون زنان در زمانی که یوسف را دیدند؛ دستهایشان را قطع نکردند:
{فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ} صدق الله العظيم [يوسف:۳۱]،
پس برایتان روشن میشود مقصود خداوند زخمی شدن دستشان با چاقوست و منظور قطع دست نیست.
در هر حال تفصیل بیشتر در مورد حدّ سرقت و راهزنی را به آینده میسپاریم، چون حکم هر یک از اینها، بر حسب شدت جرم است. برخی هستند که قصد راهزنی دارند، ولی قبل از این که عملی انجام دهند؛ دستگیر میشوند. حکم اینها نفی از زمین است، البته منظور تبعید نیست که آنها را به صورت ناشناس به جای دیگری بفرستید که مردمی دیگر را گرفتار کرده و در سرزمین آنها فساد کنند؛ بلکه مقصود خداوند از نفی از زمین، این است که ازخیابانها دور شده و در چهار دیواری برای مدتی معین، زندانی شوند. این برای بازداشتن آنان از تکرار اعمالشان است. اما اگر به اعمال خود بازگردند، حدّ جزایی اضافه میشود؛ مگر حدّ زنا که در صورت رضایت زن و مرد به انجام زنا، برای هر دو، حد زنا، هر بار مساوی است یعنی صد ضربه تازیانه. مگر کسانی که راهزن بوده و به زور به زنان تجاوز میکنند که دراین صورت حدّ آنها دویست ضربه تازیانه به دست و پای مخالف است، صد ضربه به کف دست چپ و صد ضربه به کف پای راست؛ چون از زنی که مورد تجاوز قرار گرفته حدّ زنا برداشته شده وبه مجازات متجاوز اضافه میگردد*. مگر کسی که به کودکی تجاوز کند و منجر به مرگ کودک شود که در اینجا حدّ متجاوز جدا کردن سر او از بدن و آویختن سر او در معابر عمومی [التشهیر]است تا مایه عبرت و هشدار باشد. ما هم چنان تفاصیل زیادی در مورد حدود الهی برای مفسدین فی الأرض، با هدف جلوگیری از ظلم انسان به برادر انسانش داریم.
و سرقت غذای آماده توسط مسکینان و برای سیر کردن گرسنگیشان هم همین طور است، اگر درمورد سرقت تحقیق شده و روشن شود، آنها مسکینانی هستند که چیزی برای خوردن ندارند؛ اقامه حدّ خدا برای آنان مجاز نیست؛ بلکه باید قیمت غذا را از بیت المال [به صاحب غذا] پرداخت کرد. اگر در تقسیم بیت المال عدالت و رحمت رعایت شده بود؛ چرا باید مسکین برای سیر کردن خود تخم مرغ یا غذا بدزدد.
در هرصورت همان طور که خدا به ولی دم مقتول اجازه داده یا قصاص کند و یا دیه بگیرد و یا برای خدا ببخشد به صاحب مال مسروقه هم اجازه انتخاب داده شده است. اما شما چهره دین خداوند را که رحمت برای عالمیان است به شدت مشوش و زشت کردهاید!
ولی راهزنان را نمیتوان به قتل رساند مگر این که در راه، کسی را کشته باشند، در اینجا وقتی دستگیر شوند؛ حکمشان قصاص با شمشیر است و گردنشان قطع میشود مگر این که ولیِّ دم گذشت کند. و اگر در برابر نیروهای امنیتی حکومت مقاومت کنند، باید با آنها جنگیده و ایشان را به قتل برسانید ولو این که کسی را نکشته باشند. تا زمانی که با شما میجنگند؛ با آنان بجنگید و اگر خود را تسلیم کردند؛ هریک در حد جرم مرتکب شده و بدون این که ظلمی در حقشان بشود باید مجازات شوند. وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين.
خلیفه خداوند در زمین که سخن آخر را گفته و بر اساس آن چه خداوند نازل فرموده به حق حکم میدهد؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.--------------------
بسم الله الرحمن الرحيم سلام الله عليكم ورحمته وبركاته
زنی که مورد تجاوز قرار گرفته حدّ ندارد؛ بلکه حدّ او به متجاوز زده میشود. به متجاوز با تازیانه صد ضربه به دست چپ و صد ضربه به پای راست زده میشود و گروهی از مؤمنان شاهد این مجازات خواهند بود و اگر باز به زنی تجاوز کند؛ مجازاتش دو برابر میشود یعنی چهارصد ضربه و این ضربات بین چهار اندام تقسیم نمیشود؛ بلکه دویست ضربه به دست چپ و دویست ضربه به پای راست
زنی که مورد تجاوز قرار گرفته حدّ ندارد؛ بلکه حدّ او به متجاوز زده میشود. به متجاوز با تازیانه صد ضربه به دست چپ و صد ضربه به پای راست زده میشود و گروهی از مؤمنان شاهد این مجازات خواهند بود و اگر باز به زنی تجاوز کند؛ مجازاتش دو برابر میشود یعنی چهارصد ضربه و این ضربات بین چهار اندام تقسیم نمیشود؛ بلکه دویست ضربه به دست چپ و دویست ضربه به پای راست
اقتباس المشاركة 235535 من موضوع بيان التعزير والتشهير، وبيان حدّ السارقين بالخفية، وبيان حدّ النّهابين المتقطعين للمسافرين ..
- 1 -
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=235525
الإمام ناصر محمد اليماني
25 - 11 - 1437 هـ
28 - 08 - 2016 مـ
01:16 مساءً
ــــــــــــــــــــ
وعلى كلّ حالٍ لسوف نترك المزيد من التفصيل في حدّ السرقة وقطع السبيل كونه أنواع على قدر الجريمة، فمنهم الذين همّوا وتمّ القبض عليهم وهم قطّاع سبيلٍ إلا أنّهم لم يفعلوا شيئاً بعد، فأولئك حدّهم النفي من الأرض، ولا يقصد الله أن تنفوهم فوق قومٍ آخرين فسوف يفسدون في أرضهم؛ بل يقصد الله بالنفي من الأرض أي من الشارع العام إلى السجن بين أربعة حيطانٍ بحسب جزائه زمناً معلوماً، وذلك ردعٌ له حتى لا يعود لما فعل، وإن عاد فيضاعف الحدّ الجزائيّ باستثناء حدّ الزنى بالتّراضي بين الزاني والزانية مائة جلدةٍ على حدّ سواء في كلّ مرة إلا قاطع السبيل المغتصب فمائتي جلدة، فتقطّع أيديهم وأرجلهم من خِلافٍ فمائة لتقطّع كفّ يده اليسرى ومائة لتقطّع حفا قدمه الأيمن كون حدّ المرأة المغتصبة يرفع عنها ويضاف إلى المغتصب، إلا من اغتصب طفلةً فماتت فهنا حدّه الصلب فيفصل رأسه عن جسده فيعلّق رأسه للتشهير في الشارع العام للعظة والعبرة. ولا يزال لدينا الكثير من التفصيل في حدود الله للمفسدين في الأرض لمنع ظلم الإنسان عن أخيه الإنسان.
ولا تستوي السرقات، فليس سارق السيّارة كمن يسرق بيضةً، وكذلك قد جعل الله لصاحب السرقة سلطان حقِّ العفو إن أراد أن يعفو لوجه الله، وإن أبَى أن يعفو صاحب البيض عن بيضته وتبيّن أنّ سارقها كان مسكيناً جائعاً فحتى ولو لم يعفُ عنه صاحب البيضة فلا يجوز أن يُقام حدّ السرقة على المسكين ويعطى ثمن البيضة من بيت مال المسلمين، كون للمسكين حقٌّ في بيت مال المسلمين.
وكذلك سرقة الطعام الجاهز من قبل المساكين ليُشبعوا جوعهم فيتمّ التحقيق في قضية السرقة فإن تبيّن أنهم مساكين لا يجدون ما يأكلون فهنا لا يجوز إقامة حدّ الله عليه؛ بل يُعطى قيمة الطعام من بيت مال المسلمين. ولو كانت هناك عدالةً في مصارف بيت مال المسلمين ورحمةً لَما سرق المسكين بيضةً أو طعاماً ليُشبع جوعه. وعلى كلّ حالٍ لقد جعل الله سلطاناً لصاحب السرقة كما جعل الله سلطاناً لولي دم المقتول ظلماً، فإمّا القصاص وإما أخذ الديّة والعفو لوجه الله. ولَكَمْ شوّهتم دين الرحمة للعالمين أيُّما تشويهٍ!
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
https://nasser-alyamani.org/showthread.php?p=235525
الإمام ناصر محمد اليماني
25 - 11 - 1437 هـ
28 - 08 - 2016 مـ
01:16 مساءً
ــــــــــــــــــــ
بيان التعزير والتشهير، وبيان حدّ السارقين بالخفية، وبيان حدّ النّهابين المتقطعين للمسافرين ..
بِسْم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله المكرمين، وآلهم المطهرين وجميع المؤمنين في كلّ زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدين، أمّا بعد..
قال الله تعالى: {وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ ﴿٤٤﴾ فَذَرْهُمْ حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾ يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿٤٦﴾ وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾ وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾ وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩﴾} صدق الله العظيم [الطور].
والله الذي لا إله غيره إنّ عذاب الله لآتٍ في هذه الأمّة فيرسله الله على الظالمين من السماء والأرض، ولسوف يبدو لكم من الله ما لم تكونوا تحتسبون، ولقد أعلنتُ لكم وأسررتُ لكم إسراراً، وحذّرتكم أنّ الله غضِب لكتابه الذي أبيتُم أن تحتكموا إليه فيما كُنتُم فيه تختلفون.
وربّما يودّ أحد عامة المسلمين أن يقول: "وما يدرينا أنّك أنت المهديّ المنتظَر! فلَكَم ادّعى شخصيّة المهديّ المنتظَر كثيرٌ من الشخصيّات؛ أكثر من ثلاثين كذاباً وكلّاً منهم يقول إنّه المهديّ المنتظَر، ولذلك نظنّ أنّك لستَ إلا على شاكلتهم يا ناصر محمد اليماني، ولذلك يجب عليك أن تعذر عامة المسلمين كوننا منتظرين إذا صدّق العلماء أنّك المهديّ المنتظَر صدّقناك واتّبعناك، وإن كذّبوا كذّبناك". فمن ثمّ يردّ المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني: بئس العقول عقولكم وبئس العلماء علماؤكم الذين لا يفرّقون بين البعير والحمير ولا يفرّقون بين التعزير والتشهير، فوالله الذي لا إله غيره إنّ الفرق بين المهديّ المنتظَر الحقّ وبين مدّعي شخصيّة المهديّ المنتظَر باطلاً وافتراءً هو كالفرق بين جملٍ بعيرٍ بين ثلاثين من الحمير! فهل لا تستطيعون أن تميّزوا البعير من بين مجموعة الحمير؟ فكذلك علماؤكم الذين تنتظرون تصديقهم حتى تتبعوا، فكذلك لا فرق لديهم بين التعزير والتشهير برغم أنّ الفرق عظيمٌ بين التعزير والتشهير، فَلَو تسألون كافة علمائكم وتقرأون كتيّباتهم لوجدتم أنّ التعزير حدٌّ من حدود الله يقام على المفسدين في الأرض. فمن ثمّ يقيم عليكم المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني الحجّة من محكم كتاب الله لتعريف التعزير، فتجدون الله يفتيكم أنّ التعزير هو شدّ أزر الأنبياء وأئمة الكتاب، فكيف تجعلون ذلك حدّاً على المفسدين في الأرض؟ فهل أنبياء الله في نظركم مفسدون في الأرض؟ ألم يأمركم الله بتعزيرهم؟ وتجدون فتوى الله في محكم كتابه في القرآن العظيم في آياتٍ بيّناتٍ لعلماء الأمّة وعامة المسلمين في آياتٍ بيناتٍ لا يكفر بها إلا الفاسقون، فهل تستطيعون يا كافة علماء المسلمين وعامتهم أن تنكروا بأنّ التعزير في محكم الكتاب هو شدّ الأزر وليس إقامة حدّ التعزير؟ بل تجدوه العكس تماماً! ويفتيكم الله أنّ التعزير هو شدّ الأزر نصرةً لأنبيائه. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٨﴾ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
وكذلك اللهُ أمَرَ كلّ أمّةٍ أن تعزّر رسولهم الحقّ من ربهم. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّـهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١٢﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} صدق الله العظيم [المائدة:12-13].
فانظروا ليوسف القرضاوي الذي يسمّي حدّ الرّجم حدّاً تعزيريّاً ويقول: "إنّه قد حكم به النبيّ بادئ الأمر كونه كان في الشريعة اليهوديّة". وَيَا سبحان الله! بل حدٌّ يهوديٌّ موضوعٌ مفترى في دين محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ولم ينزّل اللهُ حدَّ الرجم بالحجارة حتى الموت؛ بل ذلك حدٌّ في حكم الطاغوت جاء به الشيطان الرجيم ليتمّ تطبيقه على الذين يرتدّون عن عبادة الطاغوت والأصنام إلى عبادة الله الحقّ، ثم حكم الطاغوت عليهم بالرجم بالحجارة حتى الموت. ولذلك قال الله تعالى في قصة أصحاب الكهف؛ قال الله تعالى: {إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
فالسؤال الذي يطرح نفسه: فهل تحكمون بحكم الطاغوت الشيطان الرجيم؟ فذلك حكمٌ جاء به الشيطان الطاغوت وأمر أولياءه أن يطبّقوا حدّ الرجم على من ارتدّ من عبادة الأوثان إلى عبادة الرحمن، فوالله إنكم لتحكمون بحكم الشيطان وتذرون حكم الرحمن في محكم القرآن.
وبالنسبة لحدّ الرجم للزاني المتزوج، نعم هو حدٌّ يهوديٌّ مفترى على الله ورسله كما فصلناه لكم تفصيلاً منذ عددٍ من السنين، ولم يكن شريعةً يهوديّةً بل حدّاً يهوديّاً مفترًى من شياطين البشر المنافقين من اليهود على الله ورسوله، ولم يُنزَّل به سلطاناً لا في التوراة ولا في الإنجيل ولا في القرآن العظيم. وثانياً، كيف يحكم به النبيّ بادئ الأمر؟ ألم ينهَ الله رسوله ويحذّره أن يتّبع أهوائهم؟ بل أمره الله أن يحكم بينهم فيما اختلفوا فيه في التوراة والإنجيل فيأتي بالحكم مما أنزل الله في محكم القرآن العظيم ثم يأتيهم الله بحكمه الحقّ من محكم القرآن، كون الله جعل القرآن هو المُهيمن على التوراة والإنجيل وأحاديث السّنة النبويّة، فما جاء مخالفاً لمحكم القرآن العظيم فهو مُفترى من عند غير الله.
وأما التعزير فلا أجده في كتاب الله أنّه حدودٌ جزائيّة؛ بل العكس تماماً هو دعوةٌ من الله أنْ تقرضوه لشدّ أزر رُسله وأئمة الكتاب. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّـهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١٢﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} صدق الله العظيم.
وقال الله تعالى: {إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٨﴾ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
فكيف تجعل التعزير حدّاً جزائيّاً يا قرضاوي؟ بل الحدّ الجزائيّ هو التشهير بالقاتل من بعد تنفيذه عليه بالصلب، فمن ثمّ يُدفن جثمانه في القبر وأما رأسه فيُمَلَّحُ ويُعلّق بالشارع العام ليكون عبرةً لمن يعتبر للذين يقتلون الناس ظلماً وعدواناً، ويُسمّى ذلك تشهيراً وليس تعزيراً، كون التعزير هو شدّ الأزر وأمّا التشهير فهو أن تشهّروا حدود الله للذين أقمتم عليهم حدَّ الله إذا لم يعفُ وليّ الدّم لوجه الله.
وكذلك حدّ السرقة فتُقطّع أيديهم بالضرب من المعصم؛ أي الكف ليدٍ واحدةٍ حتى تقطر بالدم من السوط، ولا يقصد الله أن تقطعوا أيديهم بقصّها؛ بل الجروح في كفّ السارق الأيسر فقط، وذلك بالجلد حتى تقطر يده دماً كما سوف نوضحه من بعد التمكين.
وبالنسبة للذين ينهبون الناسَ أموالهم في السبيل، فذلك نهبٌ أعظم من السَّرقة الخفيّة كونه يرافقه قهرٌ عظيمٌ للمنهوب الضعيف، فحكم الله في الكتاب أن تُقطّع أيديهم وأرجلهم من خلافٍ، أي تقطّع بالجَلد من الجروح حتى تقطرَ يده اليسرى وحَفَا قدمه من الأسفل، فلا يقصد الله أن تقصّوا أيديهم وأرجلهم؛ إذاً فكيف إذا سرق مرةً أخرى فماذا تقطعون اليد الأخرى، أم الرجل الأخرى!! إذاً فكيف يزيل نجاسة الأذى؟ وكيف يتوضأ؟ وكيف يشتغل لأولاده من بعد التوبة والردْع، ولا ولن تستطيعوا أن تقولوا أنّ الله يقصد في قصة النسوة اللاتي قطّعن أيديهن أنّه قَصُّ أيديهن، كون النسوة لم يقصصن أيديهنّ حين رأين يوسف؛ {فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ} صدق الله العظيم [يوسف:31]، ويتبيّن لكم إنّما يقصد الله أنّهنّ جرحْن أيديهن بالسكاكين؛ أي جروحٍ ولا يقصد قَصّ اليد.
بِسْم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله المكرمين، وآلهم المطهرين وجميع المؤمنين في كلّ زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدين، أمّا بعد..
قال الله تعالى: {وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ ﴿٤٤﴾ فَذَرْهُمْ حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿٤٥﴾ يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿٤٦﴾ وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٤٧﴾ وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿٤٨﴾ وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿٤٩﴾} صدق الله العظيم [الطور].
والله الذي لا إله غيره إنّ عذاب الله لآتٍ في هذه الأمّة فيرسله الله على الظالمين من السماء والأرض، ولسوف يبدو لكم من الله ما لم تكونوا تحتسبون، ولقد أعلنتُ لكم وأسررتُ لكم إسراراً، وحذّرتكم أنّ الله غضِب لكتابه الذي أبيتُم أن تحتكموا إليه فيما كُنتُم فيه تختلفون.
وربّما يودّ أحد عامة المسلمين أن يقول: "وما يدرينا أنّك أنت المهديّ المنتظَر! فلَكَم ادّعى شخصيّة المهديّ المنتظَر كثيرٌ من الشخصيّات؛ أكثر من ثلاثين كذاباً وكلّاً منهم يقول إنّه المهديّ المنتظَر، ولذلك نظنّ أنّك لستَ إلا على شاكلتهم يا ناصر محمد اليماني، ولذلك يجب عليك أن تعذر عامة المسلمين كوننا منتظرين إذا صدّق العلماء أنّك المهديّ المنتظَر صدّقناك واتّبعناك، وإن كذّبوا كذّبناك". فمن ثمّ يردّ المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني: بئس العقول عقولكم وبئس العلماء علماؤكم الذين لا يفرّقون بين البعير والحمير ولا يفرّقون بين التعزير والتشهير، فوالله الذي لا إله غيره إنّ الفرق بين المهديّ المنتظَر الحقّ وبين مدّعي شخصيّة المهديّ المنتظَر باطلاً وافتراءً هو كالفرق بين جملٍ بعيرٍ بين ثلاثين من الحمير! فهل لا تستطيعون أن تميّزوا البعير من بين مجموعة الحمير؟ فكذلك علماؤكم الذين تنتظرون تصديقهم حتى تتبعوا، فكذلك لا فرق لديهم بين التعزير والتشهير برغم أنّ الفرق عظيمٌ بين التعزير والتشهير، فَلَو تسألون كافة علمائكم وتقرأون كتيّباتهم لوجدتم أنّ التعزير حدٌّ من حدود الله يقام على المفسدين في الأرض. فمن ثمّ يقيم عليكم المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني الحجّة من محكم كتاب الله لتعريف التعزير، فتجدون الله يفتيكم أنّ التعزير هو شدّ أزر الأنبياء وأئمة الكتاب، فكيف تجعلون ذلك حدّاً على المفسدين في الأرض؟ فهل أنبياء الله في نظركم مفسدون في الأرض؟ ألم يأمركم الله بتعزيرهم؟ وتجدون فتوى الله في محكم كتابه في القرآن العظيم في آياتٍ بيّناتٍ لعلماء الأمّة وعامة المسلمين في آياتٍ بيناتٍ لا يكفر بها إلا الفاسقون، فهل تستطيعون يا كافة علماء المسلمين وعامتهم أن تنكروا بأنّ التعزير في محكم الكتاب هو شدّ الأزر وليس إقامة حدّ التعزير؟ بل تجدوه العكس تماماً! ويفتيكم الله أنّ التعزير هو شدّ الأزر نصرةً لأنبيائه. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٨﴾ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
وكذلك اللهُ أمَرَ كلّ أمّةٍ أن تعزّر رسولهم الحقّ من ربهم. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّـهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١٢﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} صدق الله العظيم [المائدة:12-13].
فانظروا ليوسف القرضاوي الذي يسمّي حدّ الرّجم حدّاً تعزيريّاً ويقول: "إنّه قد حكم به النبيّ بادئ الأمر كونه كان في الشريعة اليهوديّة". وَيَا سبحان الله! بل حدٌّ يهوديٌّ موضوعٌ مفترى في دين محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ولم ينزّل اللهُ حدَّ الرجم بالحجارة حتى الموت؛ بل ذلك حدٌّ في حكم الطاغوت جاء به الشيطان الرجيم ليتمّ تطبيقه على الذين يرتدّون عن عبادة الطاغوت والأصنام إلى عبادة الله الحقّ، ثم حكم الطاغوت عليهم بالرجم بالحجارة حتى الموت. ولذلك قال الله تعالى في قصة أصحاب الكهف؛ قال الله تعالى: {إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
فالسؤال الذي يطرح نفسه: فهل تحكمون بحكم الطاغوت الشيطان الرجيم؟ فذلك حكمٌ جاء به الشيطان الطاغوت وأمر أولياءه أن يطبّقوا حدّ الرجم على من ارتدّ من عبادة الأوثان إلى عبادة الرحمن، فوالله إنكم لتحكمون بحكم الشيطان وتذرون حكم الرحمن في محكم القرآن.
وبالنسبة لحدّ الرجم للزاني المتزوج، نعم هو حدٌّ يهوديٌّ مفترى على الله ورسله كما فصلناه لكم تفصيلاً منذ عددٍ من السنين، ولم يكن شريعةً يهوديّةً بل حدّاً يهوديّاً مفترًى من شياطين البشر المنافقين من اليهود على الله ورسوله، ولم يُنزَّل به سلطاناً لا في التوراة ولا في الإنجيل ولا في القرآن العظيم. وثانياً، كيف يحكم به النبيّ بادئ الأمر؟ ألم ينهَ الله رسوله ويحذّره أن يتّبع أهوائهم؟ بل أمره الله أن يحكم بينهم فيما اختلفوا فيه في التوراة والإنجيل فيأتي بالحكم مما أنزل الله في محكم القرآن العظيم ثم يأتيهم الله بحكمه الحقّ من محكم القرآن، كون الله جعل القرآن هو المُهيمن على التوراة والإنجيل وأحاديث السّنة النبويّة، فما جاء مخالفاً لمحكم القرآن العظيم فهو مُفترى من عند غير الله.
وأما التعزير فلا أجده في كتاب الله أنّه حدودٌ جزائيّة؛ بل العكس تماماً هو دعوةٌ من الله أنْ تقرضوه لشدّ أزر رُسله وأئمة الكتاب. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّـهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّـهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١٢﴾ فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ} صدق الله العظيم.
وقال الله تعالى: {إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٨﴾ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
فكيف تجعل التعزير حدّاً جزائيّاً يا قرضاوي؟ بل الحدّ الجزائيّ هو التشهير بالقاتل من بعد تنفيذه عليه بالصلب، فمن ثمّ يُدفن جثمانه في القبر وأما رأسه فيُمَلَّحُ ويُعلّق بالشارع العام ليكون عبرةً لمن يعتبر للذين يقتلون الناس ظلماً وعدواناً، ويُسمّى ذلك تشهيراً وليس تعزيراً، كون التعزير هو شدّ الأزر وأمّا التشهير فهو أن تشهّروا حدود الله للذين أقمتم عليهم حدَّ الله إذا لم يعفُ وليّ الدّم لوجه الله.
وكذلك حدّ السرقة فتُقطّع أيديهم بالضرب من المعصم؛ أي الكف ليدٍ واحدةٍ حتى تقطر بالدم من السوط، ولا يقصد الله أن تقطعوا أيديهم بقصّها؛ بل الجروح في كفّ السارق الأيسر فقط، وذلك بالجلد حتى تقطر يده دماً كما سوف نوضحه من بعد التمكين.
وبالنسبة للذين ينهبون الناسَ أموالهم في السبيل، فذلك نهبٌ أعظم من السَّرقة الخفيّة كونه يرافقه قهرٌ عظيمٌ للمنهوب الضعيف، فحكم الله في الكتاب أن تُقطّع أيديهم وأرجلهم من خلافٍ، أي تقطّع بالجَلد من الجروح حتى تقطرَ يده اليسرى وحَفَا قدمه من الأسفل، فلا يقصد الله أن تقصّوا أيديهم وأرجلهم؛ إذاً فكيف إذا سرق مرةً أخرى فماذا تقطعون اليد الأخرى، أم الرجل الأخرى!! إذاً فكيف يزيل نجاسة الأذى؟ وكيف يتوضأ؟ وكيف يشتغل لأولاده من بعد التوبة والردْع، ولا ولن تستطيعوا أن تقولوا أنّ الله يقصد في قصة النسوة اللاتي قطّعن أيديهن أنّه قَصُّ أيديهن، كون النسوة لم يقصصن أيديهنّ حين رأين يوسف؛ {فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ} صدق الله العظيم [يوسف:31]، ويتبيّن لكم إنّما يقصد الله أنّهنّ جرحْن أيديهن بالسكاكين؛ أي جروحٍ ولا يقصد قَصّ اليد.
وعلى كلّ حالٍ لسوف نترك المزيد من التفصيل في حدّ السرقة وقطع السبيل كونه أنواع على قدر الجريمة، فمنهم الذين همّوا وتمّ القبض عليهم وهم قطّاع سبيلٍ إلا أنّهم لم يفعلوا شيئاً بعد، فأولئك حدّهم النفي من الأرض، ولا يقصد الله أن تنفوهم فوق قومٍ آخرين فسوف يفسدون في أرضهم؛ بل يقصد الله بالنفي من الأرض أي من الشارع العام إلى السجن بين أربعة حيطانٍ بحسب جزائه زمناً معلوماً، وذلك ردعٌ له حتى لا يعود لما فعل، وإن عاد فيضاعف الحدّ الجزائيّ باستثناء حدّ الزنى بالتّراضي بين الزاني والزانية مائة جلدةٍ على حدّ سواء في كلّ مرة إلا قاطع السبيل المغتصب فمائتي جلدة، فتقطّع أيديهم وأرجلهم من خِلافٍ فمائة لتقطّع كفّ يده اليسرى ومائة لتقطّع حفا قدمه الأيمن كون حدّ المرأة المغتصبة يرفع عنها ويضاف إلى المغتصب، إلا من اغتصب طفلةً فماتت فهنا حدّه الصلب فيفصل رأسه عن جسده فيعلّق رأسه للتشهير في الشارع العام للعظة والعبرة. ولا يزال لدينا الكثير من التفصيل في حدود الله للمفسدين في الأرض لمنع ظلم الإنسان عن أخيه الإنسان.
ولا تستوي السرقات، فليس سارق السيّارة كمن يسرق بيضةً، وكذلك قد جعل الله لصاحب السرقة سلطان حقِّ العفو إن أراد أن يعفو لوجه الله، وإن أبَى أن يعفو صاحب البيض عن بيضته وتبيّن أنّ سارقها كان مسكيناً جائعاً فحتى ولو لم يعفُ عنه صاحب البيضة فلا يجوز أن يُقام حدّ السرقة على المسكين ويعطى ثمن البيضة من بيت مال المسلمين، كون للمسكين حقٌّ في بيت مال المسلمين.
وكذلك سرقة الطعام الجاهز من قبل المساكين ليُشبعوا جوعهم فيتمّ التحقيق في قضية السرقة فإن تبيّن أنهم مساكين لا يجدون ما يأكلون فهنا لا يجوز إقامة حدّ الله عليه؛ بل يُعطى قيمة الطعام من بيت مال المسلمين. ولو كانت هناك عدالةً في مصارف بيت مال المسلمين ورحمةً لَما سرق المسكين بيضةً أو طعاماً ليُشبع جوعه. وعلى كلّ حالٍ لقد جعل الله سلطاناً لصاحب السرقة كما جعل الله سلطاناً لولي دم المقتول ظلماً، فإمّا القصاص وإما أخذ الديّة والعفو لوجه الله. ولَكَمْ شوّهتم دين الرحمة للعالمين أيُّما تشويهٍ!
وأمّا الذين يقطعون السبيل فلم يَحِل الله قتلهم إلا في حالةِ أنّهم قتلوا أحداً في السبيل، فهنا يتمّ القبض عليهم، وحكم القصاص بالسيف، فيحكم الحاكم بقطع عنقه إلا أن يعفو ولي الدم. وإن قاوم المفسدون في الأرض أمن البلاد والعباد فهنا تتمّ محاربتهم وقتلهم حتى ولو لم يكونوا قتلةً، فما دام قاتلوكم فقاتلوهم، وإن سلّموا أنفسهم فيأخذ كلٌّ منهم حكمه الجزائيّ بالحقّ حسب ذنبه من غير ظلمٍ. وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
خليفة الله في الأرض يقول فصلاً ويحكم عدلاً بما أنزل الله؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
خليفة الله في الأرض يقول فصلاً ويحكم عدلاً بما أنزل الله؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
_______________